چکیده:
تسعی روایة ما بعد الحداثیة إلی التوجّه نحو الأشکال الحدیثة التی لا ترسو إلی تأویل محدّد، بل تفتح آفاقاً جدیدة أمام المتلقّی. تُعدُّ الواقعیّة السحریّة من مدارس ما بعد الحداثیة التی تروی عالماً افتراضیاً عجائبیاً غیر مألوف، یتداخل مع الواقع، ولکنّه لیس هو الواقع عینه، وفی نفس الوقت، یُلغی معادلاتِ المتلقّی فی عالم الواقع. وبما أنّ صلة الروایة الواقعیّة السحریّة بالواقع المعاش وتقلباته الاجتماعیّة والسیاسیّة تفرض علی هذا النمط الروائیّ تنوّعاً فی أشکال السرد؛ تتشعب أسالیب السرد فی حکی هذا النوع من الروایة وتتعدد طرائق بناء هندستها. هذا، ویُعدُّ المیتاقصّ، باعتباره ممارسة روائیّة تجریبیّة للنقد تحتوی فی ذاتها تعلیقاً علی هویتها السردیّة، من تقنیات ما بعد الحداثة التی یستخدمها کتّاب الواقعیّة السحریّة فی بعض روایاتهم. هذه الدراسة، معتمدة علی منهج تحلیل المضمون الکیفیّ فی عرض المادة ونقدها، تهدف إلی إبراز بعض ملامح هذا التجریب الروائیّ فی تأسیس روایات الواقعیّة السحریّة، من خلال روایة «رآلف رزق الله فی المرآة» لربیع جابر. وأخیراً وصل البحث إلی أنّ المیتاقصّ یشکّل خصوصیة متفردة لروایة رآلف رزق اللّه عبر تداخلات متعمدة تشیر إلی العلاقة المعقّدة بین الواقع والتخییل. فالکاتب یستخدم الآلیات المیتاقصیّة الأربعة، وهی: التطفل بالتعلیق علی الکتابة، وتوریط الکاتب نفسه مع الشخصیة الروائیة، ومخاطبة القارئ مباشرة، والمفارقة التناصیّة، لیقدّم للمتلقّی ثراءً تأویلیّاً عبر تحطیم ظاهرة الاندماج وتقویض مبدأها.
رمانهای پسامدرن، به دنبال شکلهای جدیدی هستند که یک تفسیر خاص را بر نمیتابند؛ بلکه افقهای نوینی در برابر دیدگان دریافتکننده (خواننده) میگشایند. ريالیسم جادویی یکی از گونههای رمان پستمدرن است که به دنیای مجازی، غیرمعمول و معجزهاسایی اشاره میکند که با واقعیت تعامل دارد، اما واقعیت محض نیست و در عین حال، معادلات دریافتکننده را در دنیای واقعی نیز بر هم میزند. از انجایی که پیوند میان رمان ريالیسم جادویی با زندگی روزمره و مسايل اجتماعی و سیاسی ان، باعث تنوع این سبک از داستانها در شیوههای پرداخت داستانی میشود، در این نوع از رمانها، با شیوههای گوناگونی از داستانپردازی مواجه میشویم. فراداستان، به عنوان یک سبک رمان نویسی که تفسیرهایی درباره هویت داستانسرایی خود به دست میدهد، یکی از تکنیکهای پست مدرنی است که نویسندگان ريالیسم جادویی در برخی از داستانهایشان به کار میگیرند. این پژوهش با روش توصیفی– تحلیلی در نقد مواد پژوهشی خود، میزان سهم فراداستان را در ساخت معماری رمانهای ريالیسم جادویی، از خلال نقد رمان رالف رزق الله از ربیع جابر، بررسی میکند. نتایج پژوهش حاکی از این است که فراداستان از طریق ورودهای اگاهانه به متن، ویژگی منحصر به فردی را برای رمان «رالف رزق الله» فراهم اوردهاست. نویسنده تکنیکهای چهارگانه فراداستانی خود را به کار میگیرد که همان بازیهای زبانی جهت افشای تصنعی بودن متن، ورود نویسنده به داستان، مخاطب قرار دادن مستقیم خواننده و شگردهای بینامتنی است تا از طریق در هم شکستن پدیده ادغام خواننده با داستان و تضعیف اصل ان، کولهباری از تاویل و تفسیرها را به مخاطب خود عرضه دارد.