چکیده:
تأویل، صورت عمیقی از تفکر است که از راه قابلیتهای ادراکی انسان در پی کشف نانوشتههای متن است. گاهی تأویلهای عرفا و حکیمان مورد نقد واقع شده و آنها را تفسیر به رأی و تحریف معنوی قرآن و یا تأویلهایی ذوقی و بدون منطق عقلانی شمردهاند. هدف این مقاله بررسی این انگاره است و برای بررسی آن در پی استنباط منطقی از تأویل متن و استخراج برخی قواعد تأویلی با تکیه بر آراء صدرالمتألهین است..روش تحقیق، توصیف و تحلیل و استنباط قواعد با محوریت تأثیر مبانی شناخت(شناخت قرآن، هستی و انسان) بر تأویل است. بر مبنای قرآن شناختی دو قاعده صحت استناد به همه لوازم کلام خداوند و نیز نظریه روح معنی و بر مبنای هستی شناختی و تطابق عوالم هستی و حجیت قالب وحی (علاوه بر محتوای آن)، قاعده تغییر زمینه متن و بازسازی الفاظ در زمینه متناظر وبر مبنای اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، و نیز مراتب وجود،قاعده توجه به اعتبارات عالم عقل و بر مبنای معرفت شناختی قوای ادراکی انسان، لزوم ضابطه مندی تأویل، از جمله قواعدی است که منطق تأویل را در فهم آموزههای دینی شکل میدهد. توجه به این قواعد میتواند تا حد زیادی، اتهام تفسیر به رأی و ذوقی دانستن و بی اعتنایی علمی به تأویلها را برطرف کند و به فهم عمیقتر آموزههای دینی یاری رساند.
Interpretation is a profound form of thinking seeking to discover the underlying layer of the text through human perceptual abilities. Interpretations of mystics and theologians have been sometimes criticized and considered as the eisegesis and spiritual distortion of Quran, or tasteful interpretations without rational logic. This article aims to examine the mentioned idea by providing a logical inference from text interpretation and the extraction of some interpretational rules based on Mulla Sadra’s Views. The research method is describing, analyzing, and inferring the rules, focusing on the effect of the bases of cognition on interpretation. The two rules of authenticity of all the words of God, the theory of spirit of meaning, the ontology and the conformity of the worlds of existence, the authority of the form (in addition to its content) of revelation, the rule of changing the context of the text, reconstructing the words in the parallel context, the originality of existence and the levels of existence, the rule of attention to the credits of the world of wisdom, the epistemology of human perceptual powers, and the need for standardized interpretation are the rules that shapes the logic of interpretation in understanding religious lessons. Attention to these rules can mostly remove the charge of eisegesis, tasteful interpretations, and scientific disregard to the interpretations and contribute to a deeper understanding of religious teachings.
خلاصه ماشینی:
بر مبناي قرآن شناختي دو قاعده صحت استناد به همه لوازم کلام خداوند و نيز نظريه روح معني و بر مبناي هستي شناختي و تطابق عوالم هستي و حجيت قالب وحي (علاوه بر محتواي آن)، قاعده تغيير زمينه متن و بازسازي الفاظ در زمينه متناظر وبر مبناي اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ، و نيز مراتب وجود،قاعده توجه به اعتبارات عالم عقل و بر مبناي معرفت شناختي قواي ادراکي انسان ، لزوم ضابطه مندي تأويل ، از جمله قواعدي است که منطق تأويل را در فهم آموزه هاي ديني شکل ميدهد.
٢- آقاي بيدهندي [٧] نيز در مقاله «برخي تأملات تأويلي ملاصدرا در کتاب و سنت » در شماره سي و هشتم از خردنامه صدرا، از مبناي ظاهر و باطن در تحليل تأويلات متن و از تأويل به عنوان يک روش، بهره گرفته است و انگيزه تأويلات صدرا را توضيح ميدهد، اما آن چه در اين مقاله در ادامه اين کار محسوب ميشود،اين است که چگونه ميتوان از ظاهر عبارت به باطن آن منتقل شد؟ مرز فارق تأويل و تفسير مورد قبول و مذموم را چه قواعدي تعيين ميکند؟ چگونه ميتوان لوازم يک دلالت غير بين را کشف کرد؟ که همه اين موارد تعبيرات ديگري از مسأله مذکور در طرح مسأله از مقاله است ، و لذا دومقاله مذکور و مقالات ديگري که در مورد تأويل نوشته شده به عنوان پيشينه اي بر اين مقاله محسوب ميشوند و هيچ کدام پاسخ به مسأله اصلي و فروعات آن در اين مقاله را عهده دار نمي شوند.