خلاصه ماشینی:
"با این اوصاف،طبیعی است که بخش معرفی نظریه ادبی وی نمیتواند چندان مفصل باشد و بیشتر تمرکز در این مقاله بر نقد نظریه وی معطوف شده وبا کاوش در ریشههایی که نظریات حجوانی بر پایه آنها شکل گرفته،تلاش میشود رویکرد این(به تصویر صفحه مراجعه شود) چهره ادبیات کودک و نوجوان،به این حیطه مورد بررسی قرار بگیرد.
اما مواضع حجوانی در مورد داستان را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: الف)داستان نیز همانند شعر دو نوع دارد:جوششی و کوششی و از نظر حجوانی،نوع جوششی،از نوع کوششی معمولا موفقتر عمل خواهد کرد،اگرچه گاهی نیز برعکس این اتفاق میافتد و این حکم قطعی نیست.
شاید در نظر اول،این حرف چندان درست به نظر نرسد؛چرا که حجوانی خود میگوید: (به تصویر صفحه مراجعه شود) «مهم این است که به قولی،هر اثر با خودش-دقت کنید با خودش-بخواند و خودش به منطقی که از نظر فنی بنا نهاده،در کل اثر وفادار بماند.
2)پیشفرض دوم حجوانی،این است که او فرض کرده هرچه شخصیت حقیقیتر باشد،برای نویسنده مطلوبتر و برای خواننده قابل پذیرشتر است،درحالیکه ما میدانیم که این پیشفرض،از اساس زیر سؤال رفته است،نویسنده نمیخواهد لزوما شخصیتهایش مطابق با واقعیت باشند،بلکه او بیشتر به دنبال این امر است که دید خود را به خواننده انتقال دهد و خواننده نیز میداند که در داستان نباید به دنبال شخصیتهایی با ما به ازای بیرونی باشد.
ب)نقد: در باب دیدگاه حجوانی،در مورد نقد ادبیات کودک نیز اشکالات زیر وارد به نظر میرسد: 1)نخستین نکتهای که به نظر میآید،موقعیتی است که حجوانی برای منتقد قائل است،وی با اعتقاد به انگاره نقد آموزشی و تجویز در نقد، عملا نقش برتری به منتقد،نسبت به نویسنده و خواننده؛تفویض میکند."