چکیده:
عبدالرحمن بن محمد بن خلدون مورخ و متفکر نواندیش، جهت بازشناسی علل و عوامل انحطاط مغرب اسلامی، طرحی نو در شناسایی مناسبات سیاسی و اجتماعی زمان خود به کار گرفت و سعی کرد به صورت کاملا دقیق و موشکافانه به تجزیه و تحلیل جوامع هم عصر خود بپردازد. برخلاف بسیاری از مورخین قبل از او که نگاهی صرفا توصیفی به مسائل تاریخی داشتند، وی سعی کرد به کنه و حقیقت امور دست یابد و به دنبال شناخت علل و عوامل شکل گیری وقایع بود. ازاین رو با توجه به شرایط آشفته و نابسامان جامعه مغرب که انحطاط این سرزمین را به دنبال داشت، با نگاهی ژرف و واقع بینانه به تحلیل و بررسی مناسبات سیاسی و اجتماعی زمان خود پرداخت و با تاسیس علم عمران سعی در شناخت وجوه متعدد جامعه داشته و آراء و عقاید متعددی در زمینه های مختلف جغرافیا، تاریخ و جامعه شناسی از خود به جای گذاشت. در پژوهش توصیفی تحلیلی حاضر که با استفاده از روش تحقیق کتابخانه ای انجام گرفته است تلاش شد آرای وی در مورد انحطاط جامعه مغرب و نقش گروه های مختلف در شکل گیری این انحطاط مورد بررسی قرار گیرد.
Abdul Rahman bin Muhammad bin khaldun, a historian and thinker, tried to understand
the causes of the degeneration of the Islamic Maghreb in a new way in identifying the
political and social relationships of his time and tried to carefully and carefully analyze
and analyze his time pay Unlike many of the historians before him, who had a purely
descriptive look at historical issues, he tried of find out the truth and seek to know the
causes and factors of the formation of events. Hence, in view of the turbulent and unsettled
conditions of the Maghreb community, which led to the degeneration of this land, it
looked at the deep and realistic analysis of social and political relations of its time and,
by establishing the science of civilization, sought to understand the various aspects of
society He has left many opinions and opinions in different fields of geography, history
and sociology. In this descriptive-analytic research, which was carried out using the
library research method, his attempt to examine the decadence of the Maghreb community
and the role of various groups in the formation of this decline was attempted.
خلاصه ماشینی:
مغرب در زمان ابن خلدون به میدان جنگ و ستیز نیروهای مختلف تبدیل شده بود و به دلیل نبود حکومتی متمرکز و قدرتمند، سلاطین و فرمانروایان متعددی بر قسمتهای مختلف این سرزمین حکمرانی میکردند که هرکدام به دنبال افزایش قدرت خود و از این طریق گسترش منطقه تحت نفوذ خویش بودند.
با توجه به مطالب مطرح شده میتوان چنین نتیجه گرفت که بیشترین ارزش و اعتبار بادیهنشینان در نزد ابن خلدون به دلیل عصبیت و اتحاد موجود در میان آنها است به طوریکه مهمترین نقشهای عصبیه را از نظر او میتوان دلاوری، دفاع، سرسختی و جلوگیری از تسلیم و انقیاد، غلبه و ایجاد دولت دانست و ابن خلدون قدرت، غلبه و مدافعه که عوامل اساسی تشکیل قدرت سیاسی میباشند را ازجمله چیزهایی میداند که جز از طریق عصبیت به دست نمیآیند (اطهری مریان، 1378: 52).
با توجه به وضعیت مغرب و حکومتهای آن در زمان ابن خلدون و اینکه قبایل و بادیه نشینان به نیرویی اساسی و تأثیرگذار در عرصه سیاسی و اجتماعی آن تبدیل شده بودند، ابن خلدون بیشتر به نقش عصبیت در میان این گروهها پرداخته بود به طوریکه بادیه نشینان و قبایل را از این نظر بر شهرنشینان ترجیح داده است و نقش والایی برای آنها قائل بود.
با توجه به نقشی که عصبیت در اتحاد و همبستگی گروهها داشته است و همچنین با توجه به اهمیت قدرت در مناسبات سیاسی و اجتماعی، ابن خلدون از عدم همبستگی و ضعف قدرت در میان شهرنشینان که موجب ضعف و زبونی آنها در مقابل نفوذ بیگانگان و درنتیجه ضعف حکومت میگردید آزرده خاطر است، و به این دلیل شهرنشینان را مورد سرزنش و نکوهش قرار داده است.