چکیده:
تاریخنگاری عینی، به تعبیر دیگر، عینیتگرایی در تاریخنگاری و مسئلۀ وجود مرجع واقعی در عکاسی به ظاهر پیوند آشکاری با هم ندارند، چنانکه بیشتر جستارهای معاصر که دربارۀ نسبت تاریخ و عکاسی نگاشته شدهاند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسی و بدون توجه صریح به جریانهای تاریخنگاری نوشته شدهاند؛گرچه همگی در نقد بازنمایی عکاسانه به آثار رولان بارت و دیگر هم عصرانش، به عنوان متون کلاسیک این حوزه، ارجاع دادهاند. اما نکتهای که کمتر بدان پرداخته شده است آن است که توجه بارت به مسئلۀ مرجع در عکاسی فراتر از ساختارگرایی صرف است و بازخوانی آراء بارت در دو حوزۀ به ظاهر متفاوت تاریخنگاری و عکاسی نشان میدهد که نگرش انتقادی او به سنت تاریخنگاری عینی در تمام مسیر فکریاش، از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی، در حوزههای مختلف از جمله عکاسی حاضر بوده است. به عبارت دیگر، آنچه بارت در واکاوی مسئلۀ مرجع در عکاسی جستجو میکند در اصل همان مسئلۀ تاریخنگاری عینی و نسبت آن با واقعیت است، همان واقعیتی که از نگاه او قابل بازنمایی نیست. بارت، که در واکاوی ساختار روایتهای تاریخی بر امکان عینیگرایی در تاریخنگاری تردیدهای جدی وارد میکند، در جستجو برای یافتن مرجع عکسها در حوزۀ نشانهشناسی، اسطورۀ «عکس مساوی با واقعیت است» را به چالش میکشد و بدین ترتیب رویکرد واقعگرایی را در تاریخ و عکاسی از منظر نشانهشناسی به پرسش میگیرد.
It seems that objective historiography and the question of the real referent in photography do not have a clear relation, as can be seen in most of the contemporary essays on the relation between history and photography which are based on new definitions of representational capacity of photography and have no attention to past currents of historiography although all of them, in criticizing the photographic representation refer to works of Roland Barthes and his contemporaries, as the classical texts on photography. But a point that has been almost ignored is that Barthes' attention to the problem of the referent in photography goes beyond mere structuralism. His works on these two seemingly distinct areas namely history and photography show that his critical attitude toward the tradition of objective historiography, through all his intellectual life, from structuralism to poststructuralism, has been present in different areas including photography. What Barthes looks for by analyzing the problem of referent in photography is indeed the problem of objective historiography and its relation to reality, which he believes is not representable. Doubting the possibility of objectivity in historiography, Barthes challenges within semiotic framework the notion of ”photo is equal with reality” and therefore criticizes the realistic approach in history and photography.
خلاصه ماشینی:
نسبت تاریخ نگاری با مسئلۀ مرجع در عکاسی نزد رولان بارت معصومه میرسعیدی (نویسنده مسئول ) مالک حسینی شهلا اسلامی چکیده تاریخ نگاری عینی ، به تعبیر دیگر، عینیت گرایی در تاریخ نگاری و مســئلۀ وجود مرجع واقعی در عکاسـ ی به ظاهر پیوند آشـکاری با هم ندارند، چنان که بیشـتر جسـتارهای معاصـر که درباره نسـبت تاریخ و عکاسـ ی نگاشـته شـده اند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسـ ی و بدون توجه صـریح به جریان های تاریخ نگاری نوشـته شـده اند؛گرچه همگی در نقد بازنمایی عکاـسانه به آثار رولان بارت و دیگر هم عصـرانش ، به عنوان متون کلاـس یک این حوزه ، ارجاع داده اند.
بارت ، که در واکاوی سـاختار روـایت های تاریخی بر امکـان عینی گرایی در تاریخ نگـاری ترـدیدهای جدی وارد می کـند، در جســـتجو برای یافتن مرجع عکس ها در حوزه نشـانه شـناـس ی، اسـطوره «عکس مسـاوی با واقعیت اسـت » را به چالش می کشـد و بدین ترتیب رویکرد واقع گرایی را در تاریخ و عکاسـ ی از منظر نشـانه شـناسـ ی به پرسش می گیرد.
مقدمه گفـتار تاریخی چه نســـبتی با واقعـیت دارد؟ آیا روایت تاریخی امکـان بازنمـایی واقعـیت بیرونی را دارد؟ آیا عکاسی به عنوان یکی از مظاهر تمدن امروزین برشی از همان واقعیت بیرونی اســت که تاریخ نگاری عینی بدان نظر دارد؟ چه نســبتی میان عکاســی و تاریخ میتوان برقرار کرد؟ این پرســـش هـا از منظر نظریـه پردازان تـاریخ نگـاری و طرفـداران نظریه های واقع گرا در عکاسـی از جمله رولان بارت در وجهی اشـتراک دارند و آن این که تاریخ و عکاسی هر دو در نسبت با چیزی که واقعیت نام دارد، معنا مییابند.