چکیده:
در مورد شعر و اندیشۀ مولانا جلالالدّین کتب متعددی نوشته شده و اهل ادب و محققان عرفان اسلامی از نظرگاههای مختلف آثارش را بررسیدهاند. یکی از کتبی که در این زمینه تألیف شده، کتاب «مولانا و چند داستان مثنوی» است به خامۀ سیروس شمیسا. جستار حاضر به نقد و تحلیل کتاب «مولانا و چند داستان مثنوی» بر اساس سنت عرفانی مکتب مولانا میپردازد؛ نگارندگان در بخشهایی با عنوان، «مباحث مرتبط با شرح احوال و زندگی بزرگان طریقۀ مولویه»، «مباحث مرتبط با مضامین عرفانی»، «مباحث مرتبط با مضامین کلامی»، «مباحث مرتبط با تأویل و تمثیل و حکایتها» و «مباحث مرتبط با اندیشه مولانا و تفکر انسان معاصر» به تحلیل و واکاوی این کتاب میپردازند و فراخور موضوعات مختلف از نظریات دیگر مولویپژوهان نیز در تبیین مسائل بهره میگیرند. این کتاب با دیدی بدیع نگارش شده و با بهرهگیری از نظامهای کنونی علوم انسانی دریچههای بسیاری را در مسیر مولاناپژوهی گشوده است، لیکن با وجود مزایای فراوان این مجموعه، برخی از مسائلی که مؤلف کتاب ذکر کرده، با منابع اصلی حوزۀ مولویپژوهی، سنت عرفانی مکتب مولویه و نظرات دیگر مولویپژوهان معارض است.
Many books were written with regard to poems and thoughts of Molana Jalodin; Literary scholars and scholars of Islamic mysticism have reviewed his works from different perspectives. One of the books written in this area is "Molana and several stories of Masnavi" which is written by Siroos Shamisa. Adapting a new perspective, this book analyzes Molana's intellectual poetry and criticizes and analyzes some of Masnavi's spiritual anecdotes based on modern systems of humanities. The purpose of this essay is to review the book of "Molana and a Few Stories from Masnavi "; the author reflected on the works of the school of Molaviye and Other elders' speeches to analyze this collection and to numerate the pros and cons. The result of this study shows that the author of the book went wrong in understanding the poet's poetry. Moreover, many of the issues that have been raised with regard to the Molaviye, due to the lack of symmetry, have little credit. Further, this book does not have enough coherence and in many cases have so brevity that wander the readers
خلاصه ماشینی:
جسـتار حاضر به نقد و تحلیل کتاب «مولانا و چند داستان مثنوی» بر اساس سنت عرفـانی مکتـب مولانا میپردازد؛ نگارندگان در بخشهایی با عنوان ، «مباحث مرتبط با شرح احوال و زندگی بزرگان طریقۀ مولویه »، «مباحث مرتبط با مضامین عرفـانی»، «مباحـث مـرتبط بـا مضـامین کلامی »، «مباحث مرتبط با تأویل و تمثیل و حکایتها» و «مباحث مرتبط با اندیشـه مولانـا و تفکر انسان معاصر» به تحلیل و واکـاوی ایـن کتـاب مـیپردازنـد و فراخـور موضـوعات مختلف از نظریات دیگر مولویپژوهان نیز در تبیین مسائل بهره مـیگیرنـد.
٢ مولانا و ذکر احوال شمس نوشته اند: (مولوی) اکنون که شروع به سرودن مثنوی کرده است (و احتمالاً صلاح الـدّین زرکـوب هم درگذشته ) دورٔە آرامش اوسـت ، دیگـر نمـیخواهـد اوضـاع را در هـم ریـزد و بـا مصلحت اندیشی (یا واقعاً باور عرفانی و مذهبی) میکوشد بگوید که همـۀ حـوادثی کـه اتفاق افتاده خیر و مطابق حکمت الهی بوده است (شمیسا، ١٣٩٦: ٢٣١).
اگر چه برخی محققان معتقدند مولانا به دلیل وجود افـرادی ماننـد فرزنـدش علاءالـدّین محمّد و دیگر مخالفان خانه زاد، واهمه دارد از شـمس تبریـزی و سرگذشـتش بـه صـورت آشکار سخن بگوید(طاهری، ١٣٩٢: ٣٢٧)، لیکن به باور نگارندگان مولوی اگر در این مـورد از سخن گفتن صریح امتناع میکند بیشتر به این دلیل است که کسی را شایسـتۀ ادراک مقـام کبریایی شمس نمیداند؛ مولانا، شمس تبریـزی را دارای درجـۀ والایـی در عرصـۀ طریقـت میدانست ؛ به همین دلیل هنگامی که حسام الدّین چلبی از او میخواهد شمه ای از احـوالات عرفانی خود را در هنگام مصاحبت بـا شـمس بـرای وی بازگوکنـد، از جـواب دادن طفـره میرود و به او میگوید کاهی نمیتواند کوهی را برتابد(مولوی،١٣٦٣: ج ١/ ١٠).