چکیده:
چکیده: تقابلهای دوگانه، یکی از بنیادها و مفاهیم اساسی در نقد ساختارگرایی و نظریات زبانشناسی و نشانهشناسی است. این روش میکوشد تقابلها را در محور جانشینی بیابد و با یافتن تقابلهای بنیادین به بافتهای کلان برسد و از طریق رسیدن به بافتهای کلان، اندیشهها و تئوریهای اصلی را تشخیص دهد. عطار یکی از بزرگترین عارفان شاعر است که احوال و اندیشههای ویژه خود را دارد؛ درنتیجه زبان عرفانی او نیز نشانههای خاصی را دارا است. یافتن این نشانهها در زبان عرفانی عطار به شناخت مشرب عرفانی او یاری میرساند. با کاربست تقابلهای دوگانه میتوان این نشانهها و نشانههای متقابل آنها را که در زبان عرفانی عطار غایب هستند، یافت و زبان عرفانی او و درنتیجه احوال و اندیشههایش را دقیقتر شناخت. این پژوهش با مطالعه آثار عطار کوشیده است تقابلهایی که به وسیله آنها میتوان بافتهای عرفانی را در زبان عطار مشخص کرد، بیابد و با یافتن آن تقابلها، گفتمانهای عرفانی عطار را تشخیص دهد و از این طریق مشرب عرفانی او را روشنتر نماید. در پایان پس از بررسی تقابلها نشان میدهد که عطار در گفتمانهای عشق، سکر و فراق بهسرمیبرد و در راه سلوک، جذبه را از جهد برتر میداند.
خلاصه ماشینی:
چون فرو آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب صد بلا در هر نفس اینجا بود طوطی گردون مگس اینجا بود جد و جهد اینجات باید سال ها زانکه اینجا قلب گردد حال ها ملک اینجا بایدت انداختن ملک اینجا بایدت درباختن در میان خونت باید آمدن وز همه بیرونت باید آمدن چون نماند هیچ معلومت به دست دل بباید پاک کرد از هرچه هست چون دل تو پاک گردد از صفات تافتن گیرد ز حضرت نور ذات (عطار، ١٣٨٣: ٢١٦) عطار بر این باور است که جد و جهد سالک را به معشوق نمیرساند، اما درمقابل میگوید سالک نباید از جد و جهد دست بکشد و راه عشق ، رنج بسیار دارد: پای ناگاهی فرورفتن به گنج پیشه ای نبود که آموزی به رنج هست صوفی مرد بیرنج آمده پای او ناگاه در گنج آمده صوفیی باید تو را اندیشه کن تا که داند گنج یابی پیشه کن لیک جد و جهد میباید تو را تا در این گنج بگشاید تو را زانکه در راهی که سلطانان گنج گنج ها دیدند بیرنج و به رنج صد نشان دادند از آن ره پیش تو تا بجنبد نفس کافرْکیش تو سر بدان راه آور و مردانه وار گنج میجو با دلی پرانتظار زانکه در راهی که گنج آنجا نهند هیچ نبود شک که رنج آنجا نهند گر تو در راهی دگر پوینده ای گنج نیست آنجا که تو جوینده ای در رهی رو کان نشانت داده اند جهد کن چون سر بدانت داده اند جهد میکن روز و شب در کوی رنج بو که ناگاهی ببینی روی گنج هان و هان گر گنج دین بینی تو مست ظن مبر کز جهد تو آمد به دست زانکه آنجا جهد را مقدار نیست گنج را جز گنج کس بر کار نیست هر کرا بنمود، آن محض عطاست وانکه را ننمود از حکم قضاست (عطار، ١٣٥٥: ٧١) عطار در غزلیات هم عشق را از اختیار عاشق بیرون دانسته و معتقد است که وصل معشوق با جهد به دست نمیآید، بلکه خود معشوق باید عاشق را محو کند: عشق تو ز اختیار بیرونست وصل تو ز انتظار بیرونست چون با تو نهم قرار وصلت چون کار تو از قرار بیرونست (عطار، ١٣٨٤ب : ٩٤) محو کن عطّار را زین جایگاه کین نه کسب اوست بل عین عطاست (عطار، ١٣٨٤ب : ٣٧) با توجه به تقابل جهد و جذبه میتوان تفاوت عارفان مسلمان با عارفان برخی مکتب های دیگر مانند مکتب هندی را تشخیص داد و آنان را از یکدیگر جدا کرد.