چکیده:
با توجه به اهمیت پژوهش در حوزه آموزه های دینی این تحقیق با مراجعه به ادله اربعه؛ آیات، روایات، عقل، بنای عقلاء و قواعد مسلم فقهی نتیجه گرفت که جامعه بشری اعم از ادارات و دستگاههای دولتی و اسلامی مجریان ذیربط و افراد با آگاهی به حقوق همدیگرملزم به رعایت قوانین و مقررات بر اساس منابع دینی در جهت حق الناس هستند تا حقوق مردم درهم نیامیزد و حق الناس حفظ شود؛ لذا وقتی قوانین و بخشنامهها از جمله ماده 28-4 واگذاری انشعاب آب و فاضلاب به مجتمعها موجب تضییع حق جامعه بشری و مصرف کنندگان و حتی بیت المال گردد باید سریعا درصدد اصلاح آن برآیند و به نحو احسن به نسل آتیه برسانند.
خلاصه ماشینی:
نقد ماده ٢٨-٤ واگذاري انشعاب آب و فاضلاب به مجتمع ها با استناد به قرآن کريم * تاريخ دريافت : ٩٨/٢/٢٣ ايران سليماني تاريخ پذيرش : ٩٨/٦/٧ چکيده با توجه به اهميت پژوهش در حوزه آموزه هاي ديني اين تحقيـق بـا مراجعـه بـه ادلـه اربعه ؛ آيات ، روايات ، عقل ، بناي عقلاء و قواعد مسـلم فقهـي نتيجـه گرفـت کـه جامعـه بشري اعم از ادارات و دستگاه هاي دولتي و اسلامي مجريان ذيربط و افراد با آگـاهي بـه حقوق همديگر ملزم به رعايت قوانين و مقررات بر اساس منـابع دينـي در جهـت حـق الناس هستند تا حقوق مردم درهم نياميزد و حق الناس حفظ شود؛ لذا وقتي قـوانين و بخشنامه ها از جمله ماده ٢٨-٤ واگذاري انشعاب آب و فاضلاب بـه مجتمـع هـا موجـب تضييع حق جامعه بشري و مصرف کنندگان و حتي بيت المال گردد بايد سريعا درصدد اصلاح آن برآيند و به نحو احسن به نسل آتيه برسانند.
چـرا قـانون واگذاري انشعابات ، انشعاب اختصاصي را الزامي نکرده ؟ به نظر ميرسد ايـن امـر بـه نفـع سازنده ها و به ضرر حقوق اشخاص و موجب اسراف باشد؟ چرا قانون از هدر رفتن آب بـه نحو مقتضي جلوگيري نميکند؟ چرا وقتي يقينا مقدار مصارف خانوار متعدد است چنين قانوني تصويب شده است و خانوارها با مصارف مختلف مجبور به پرداخت هزينـه يکسـان بوده ، در اين صورت قطعا حقوق يک عده ضايع ميشود؟ طبيعي اسـت نقـض ايـن حـق موجب فساد در زمين و ظلم در حق ديگران ميباشد چنانکه در قـرآن آمـده اسـت : «در ٣٠٦/فصلنامه مطالعات قرآني، سال دهم ، شماره ٤٠، زمستان ١٣٩٨ زمين پـس از نظـم و اصـلاح آن بـه فسـاد برنخيزيـد»(اعـراف /٨٥) و علامـه طباطبـايي مينويسد: «ظاهر اين آيه عام بوده و تمام انواع فساد را که نظام بشـري و کـره زمـين را تهديد ميکند شامل ميشود»(طباطبايي، ١٤١٧: ٥٦).