چکیده:
تعلیم و تربیت اطفال از اموری است که در ابعاد شخصی و عمومی، نقش فراوانی در رشد فرد و جامعه دارد. با توجه به اهمیت این مسأله، زمانی که طفل ولی قهری دارد، این مهم بر عهده وی قرار داده شده است و در شرایطی که ولی قهری در تربیت طفل، وصی تعیین نموده باشد، این وظیفه بر عهده وصی قرار می گیرد. لکن گاهی طفل بی سرپرست بوده، شخصی به صورت خاص متولی تعلیم و تربیت طفل نیست. پژوهش حاضر در صدد است تا به روش توصیفی ـ تحلیلی، ولایت حاکم بر تعلیم و تربیت اطفال بی سرپرست را مورد بررسی قرار دهد. بر اساس اطلاق ادله ای که بر ولایت حاکم دلالت دارد، نیز بر اساس وجوب حفظ نظام، اولویت قطعیه، اجماع، ادلهای که دلالت بر وجوب حضانت لقیط دارند، سیره متشرعه و عموم روایات، حاکم شرع بر تعلیم و تربیت ایتام و کودکان بی سرپرست ولایت دارد و بر او واجب است در این باره اقدام نماید.
Children’s education whether individually or collectively, plays a great role in the improvement of society as well as individuals. This responsibility is upon the shoulder of a natural guardian or formal executor in case of the demise of the natural guardian. Assuming there would be no kind of guardianship then who would be in charge of the child’s education? According to the evidences the duty is upon the religious authority (Hakim-e-Shar’) whose guardianship is approved by Shariah. Apart from the absoluteness of the relevant proofs and also in order to maintain the administrative authority, other sources also count on consensus and traditions to accentuate the duty of the religious authority over the education of unattended children and orphans.
خلاصه ماشینی:
بر اساس اطلاق ادلهای که بر ولایت حاکم دلالت دارد، نیز بر اساس وجوب حفظ نظام، اولویت قطعیه، اجماع، ادلهای که دلالت بر وجوب حضانت لقیط دارند، سیره متشرعه و عموم روایات، حاکم شرع بر تعلیم و تربیت ایتام و کودکان بیسرپرست ولایت دارد و بر او واجب است در این باره اقدام نماید.
حال این سؤال مطرح میگردد که در این وضعیت چه کسی متولی تعلیم و تربیت کودک است؟ و آیا در این حالت گستره ولایت حاکم، تعلیم و تربیت طفل را نیز در بر میگیرد؟ براین اساس پژوهش حاضر در صدد است به روش توصیفی-تحلیلی و براساس مبانی فقهی، ولایت حاکم بر تعلیم و تربیت اطفال بیسرپرست را مورد بررسی قرار دهد.
از این آیه شریفه، به قرینه وعید به عذاب شدید «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجَارَةُ» استفاده میشود بر مؤمنان واجب است اولاد خود را از ارتکاب هر چه خداوند به آن وعید عذاب داده، منع و محافظت نمایند؛ همچنانکه واجب است نفس خود را نیز از انجام آن باز دارند، همچنین بر آنها واجب است فرزندان را به اطاعت از خداوند و آنچه در ترکش عذاب است، امر نمایند (انصاری شیرازی، 1429هـ، ج3، ص295).
همچنین ولایت حاکم بر تعلیم و تریبت ایتام از برخی روایات مستفاد میگردد به این صورت که صغیر محتاج به تعلیم و تربیت است؛ زیرا همانگونه که حاکم از طرف شارع برای حفظ نفس و اموال ایتام منصوب شده است، بر تعلیم و تربیت آنها نیز منصوب گردیده است(انصاری شیرازی، 1429هـ، ج3، ص345).