چکیده:
در آستانه غیبت کبری، فقهای امامی در حوزة نیابت عام، سُکاندار هدایت جامعه شیعیان گردیدند. شیخ مفید در مقام رئیس مکتب بغداد و زعیم عام شیعه، در مواجهه با رخدادها و تنشهای مذهبی ـ اجتماعی، با هدف طرح، تبیین و تبلیغ مذهب امامی، در عصری که هر مذهب فاقد توان علمی در دفاع از عقاید خویش، لاجرم به حاشیه تاریخ فرق رانده میشد و نیز حفظ حداکثری نیروی انسانی شیعه، هوشمندانه با سیره وفاقگرایانه، پای به عرصه زعامت اجتماعی ـ سیاسی شیعیان نهاد. با وفات شیخ مفید، شریف مرتضی، ریاست مکتب بغداد، زعامت حوزة علمی و مرجعیت جامعة شیعی را عهدهدار شد؛ از این رو، بایسته به نظر میرسد که بین عملکرد سیاسی ـ اجتماعی شریف مرتضی با سیره اجتماعی زعیم عام فقید نوعی همگرایی وجود داشته باشد. از آنجا که شریف مرتضی با سیرة استاد خود در رویارویی با تنشهای مذهبی از نزدیک آشنا بود، و پس از وفات شیخ مفید از سیره وفاقگرایانه وی عدول نکرد، بلکه با تأسی از این سیره گوی سبقت را نیز در این زمینه ـ همچون عقلگرایی وی در تبیین و قرائت از مذهب امامی ـ از استاد خویش ربود. این مقاله با شیوه توصیفی ـ تحلیلی، از یک سو سیره وفاقگرایانه شیخ مفید و از سوی دیگر همگرایی عملکرد سیاسی ـ اجتماعی مرتضی با سیره شیخ را تبیین مینماید.
خلاصه ماشینی:
شيخ مفيد در مقام رئيس مکتب بغداد و زعيم عام شيعه، در مواجهه با رخدادها و تنشهاي مذهبي ـ اجتماعي، با هدف طرح، تبيين و تبليغ مذهب امامي، در عصري که هر مذهب فاقد توان علمي در دفاع از عقايد خويش، لاجرم به حاشيه تاريخ فرق رانده ميشد و نيز حفظ حداکثري نيروي انساني شيعه، هوشمندانه با سيره وفاقگرايانه، پاي به عرصه زعامت اجتماعي ـ سياسي شيعيان نهاد.
با وفات شيخ مفيد، شريف مرتضي، رياست مکتب بغداد، زعامت حوزة علمي و مرجعيت جامعة شيعي را عهدهدار شد؛ از اين رو، بايسته به نظر ميرسد که بين عملکرد سياسي ـ اجتماعي شريف مرتضي با سيره اجتماعي زعيم عام فقيد نوعي همگرايي وجود داشته باشد.
با وجود اين، به نظر ميرسد که با توجه به «کثرت علما» در نخستين عصر مرجعيت شيعي و «اختلاف اَبناء بشر»، بروز اختلاف نظر بين علماي مکتب بغداد در حوزه مسائل علمي کاملاً بديهي و در اين خصوص هر فقيهي بر رأي استنباطي خويش باشد؛ اما چنانچه همين فقها در حوزه رخدادهاي مذهبي ـ اجتماعي نيز با يکديگر اختلاف نظر مييافتند، با توجه به دستور وحي (انفال / 46) و سفارش مؤکد علي بن ابيطالب7 مبني بر حفظ وحدت (خطبه / 127)، خود را به پيروي از زعيم عام شيعه ملزم ميديدند که او نيز ميبايست در تصدي زعامت عام از سوي حضرت حجت، به شرط «البصيره بالوضع» کاملاً التفات مينمود.