چکیده:
آثار تعلیمی در ادبیّات عرفانی، مشحون از حکایتهایی است که معانی و حکمتهایی را در قالب گزارش و روایت بیان داشتهاست. این حکایتها گرچه بهترین راهنمای سیر و سلوک است، شاخصههای اندیشههای عرفانی را نیز در خود جای دادهاست. از جملة این اندیشهها که در قالب داستان نقل شدهاست، تأملاتی است که عارفان در باب یکی از ارکان عمدة شریعت یعنی نماز بیان کردهاند. این پژوهش که مبتنی بر مطالعة کتابخانهای و مستند به دادههای نظری است، به روش توصیفی تدوین شدهاست و پس از نگاهی گذرا به ادبیّات داستانی در حوزة آثار عرفانی و ضرورت تعلیم دهی آن، به ذکر نمونههایی موفّق و شاخص از حکایتهای تعلیمی با موضوع نماز پرداختهاست. نتایج تحلیل این نمونهها نشان میدهد که مهمترین شاخصههای اندیشههای عرفانی از جمله رویکرد حداکثری عارفان به دین، عبادت عاشقانه، ترک خودبینی و احساس نیاز به خدا، پرهیز از دینداری عادتیِ عوام گرایانه در خلال این حکایات، قابل تشخیص است.
خلاصه ماشینی:
١ـ ٣ـ پيشينۀ تحقيق دربارة موضـوع نماز از منظر انديشـه هاي عرفاني، کتب و مقالاتي به نگارش درآمده اند که از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره نمود: ـ آل اسحاق ، محمد (١٣٧٧)، واگويي راز در آينۀ عرفان نماز، چاپ اول ، تهران : ستاد اقامۀ نماز.
» (رازي، ١٣٨٧: ١٦٢) ٢ـــ ٢ـــ ١ـــ ١ـــ در اسناد «پوست و مغز» به مراتب دين و دينداري، مولوي در «ماجراي نحوي و کشتيبان »، (دفتر اول مثنوي، ابيات ٢٨٣٥ به بعد)، اعتراض خود را به پوستۀ دين (شريعت يا احکام فقه ) اعلام ميکند: آن يکي نحوي به کشــتي در نشــســت رو بـه کشــتيبـان نهـاد آن خودپرســـت گفـت هيچ از نحو خوانـدي گفـت لـا گـفـت نـيـم عـمـر تـو شـــد بر فنـا دل شــکســته گشــت کشــتيبان ز تاب لـيـک آن دم کـرد خـامـوش از جواب بـاد کشــتـي را بـه گـردابـي فکنـد گـفـت کشــتـيـبـان بـدان نحوي بلنـد هــيــچ دانــي آشـــنــا کــردن بــگــو گـفـت نـي از مـن تـو ســبـاحي مجو گفـت کـل عمرت اي نحوي فنـاســـت زانـک کشــتي غرق اين گردابهـاســـت مـحـو ميبـايـد نـه نحو اينجـا بـدان گـر تـو مـحـوي بـي خطر در آب ران آب دريـا مـرده را بـر ســـر نـهــد ور بــود زنــده ز دريــا کــي رهــد فقـه فقه و صــرف صــرف و نحو نحو در کـم آمـد يـابـي اي يـار شـــگـرف ( مولوي ، ١٣٧٨ : ١ / ١٢١ ) ٢ــ ٢ـ ١ـ ٢ـ در اسناد «مجاز و حقيقت »، به مراتب دين و درجات دينداري، عطار در کتاب الهي نامه (بخش پنجم ، حکايت نهم )، «گفتار آن مجنون در نمازي که يک نان نيرزد»، در خصــوص تفاوت نماز حقيقي و مجازي نقل ميکند: يـکـي مـجنون کـه رفتي در ملـامـت بــدو گــفــتــنــد فــرداي قــيــامــت کســي بـاشــد کـه ده ســالـه نماز او مـنـادي مـيکـنـد شـــيـب و فـراز او بـه يـک گـرده ازو نـخرد کســي آن بـگـويـد بـر ســر مـجـمـع بســي آن جـوابـش داد مـجـنـون کـان نـيـرزد نـمــازش آن هـمــه يــک نــان نــيــرزد کـه گـر بـخـريـدي آن را خلق وادي نــبــودي حــاجــت چــنــدان مــنــادي (عطار، ١٣٨١: ١٨١ و ١٨٧) آنگاه عطار توصيه ميکند که و گر صـــد کـار بـاشـــد از مجـازت نــيــايــد يــاد از آن جــز در نــمــازت نمـازت چون چنين بـاشـــد مجـازي بــود انــدر حــقــيــقــت نــانــمــازي (همان ) ٢ـ ٢ـ ١ـ ٣ـ اسناد «جسم و روح » بر ظاهر و باطن عبادات نيز از ديگر نسبت هايي است که در نوشتۀ بزرگان طريقت عرفاني ديده ميشـود.