چکیده:
حضور اندک شاعران زن در تاریخ شعر فارسی و موانع و مشکلات موجود در راه آنها برای نقشآفرینی در حوزههای ادبی، باعث شده است که جنبههای زندگی زنان در ادب فارسی، نمودها و نمونههای چندانی نداشته باشد. بخش مهمّی از این مسأله را باید زاییدۀ ساختار فکری، فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعۀ ایران دانست که از دیرباز مجال چندانی برای حضور زنان در عرصۀ اجتماع و به تبع آن شعر و شاعری و نیز بیان عواطف و احساسات شخصی آنان نداده است. در روزگار پس از عصر مشروطه و همگام با تحولات رخ داده در دنیای معاصر به تدریج زمینهها و بسترهای لازم برای حضور هر چه بیشتر زنان در عرصۀ جامعه و به تبع آن ادبیات فراهم شد؛ بهطوریکه زنان در دهههای اخیر حضور چشمگیری در انتشار اشعار خود داشتهاند. در این پژوهش با روش تحلیلی – انتقادی، ضمن ارائۀ چشماندازی از شکلگیری و تکامل غزل زنانه، سعی شده است با بررسی مجموعهاشعار غزلسرایان زن معاصر، ویژگیها و شاخصههای اصلی غزل آنان در محورهای زبانی، تصویری، عاطفی، عشقورزی و... تحلیل و بررسی شود. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که گرچه برخی از شاعران زن معاصر، هنوز هم آنچنان که باید و شاید، نتوانستهاند خود را از سیطرۀ سنتها و حاکمیت تفکر مردسالار جدا کنند؛ امّا بسیاری از شاعران نسل جدید در دهههای اخیر توانستهاند با گذر از موانع و تابوهای روزگاران گذشته، لایههای پنهان ذهن و ضمیر خود را به نمایش بگذارند و در زمینههای زبانی، تصویری، محتوایی و... به هویتی قابل اعتنا دست یابند. آنان حتّی در حوزۀ بیان افکار و عواطف عاشقانه، که خطرخیزترین نقطۀ شعری آنان بوده است، به صراحت و جسارتی قابل توجه رسیدهاند که بهخوبی ساحتهای عشقورزی زنانه را به نمایش میگذارد.
خلاصه ماشینی:
بررسی غزل زنان این برهه نشان میدهد که تـا حـدودی در خلـق ایـن تصاویر و بهره گیری از آن ها موفق عمل کرده اند و نمونه های زیر گویای این مطلبند: تشبیه هرم نفس های معشوق به فلفل تند، که این تشبیه از بافت زندگی زنانـه و آشـنایی او با ادویه جات صورت گرفته است : بــر گونــه هــام هــرم نفــس هــات مخلـــوط تنـــد فلفـــل و زیـــره (کهرباییان ، ١٣٩٤: ١٧) تشبیه به خواب عروسک : موهایش ابریشـم زرد، پیـراهنش تـور و پولـک آرام و خندان و خاموش خوابیده مثل عروسـک (صفایی، ١٣٩٢: ٨٠) در شعر زیر نیز به زاییدن کودک درد اشاره کـرده کـه برگرفتـه از شـرایط زنـدگی زنـان است : لابد این انتهای خوشبختیست ، طعم لبخند با نفهمیـدن ِملک یک مرد باشم و یک عمر کودک درد زاده ام باشـد (جبارپور، ١٣٩٤: ١٠) تصویر زیر گرچه تصویری عام است و یک شاعر مرد نیز مـیتوانـد آن را بیافرینـد؛ امّـا بکری آن نشان میدهد که آفریدن آن حاصل تأمل و تعمق شـاعر، در فضـای زیسـتی خـود بوده است : شـــبیه مـــاهی ام انداختـــه در تابـــۀ داغـــی که شب تا صبح می غلـتم ز پهلـویی بـه پهلـویی (کهرباییان ، ١٣٩٤: ٧١) بید استعاره از خود شاعر به مناسبت زلف پریشانش بیدم ، بیا که زلـف پریشـان فـرو هلـم تاکم ، بگو که خون مرا در سـبو کننـد (کهرباییان ، ١٣٩٤: ٦١) بــرای دیــدن نمونــه هــای دیگــر.