چکیده:
هدف این مطالعه بررسی نحوه تاثیرپذیری اقدام حسابرسان از اطلاعات نامربوط و خطای جزئی در مدارک صاحبکار میباشد. همچنین، این مطالعه نقش ویژگی تردید حرفهای را در ارزیابی اسناد مخدوش و اقدام تردیدآمیز حسابرس مورد بررسی قرار میدهد. در همین راستا، یک مطالعه آزمایشی به منظور بررسی نحوه واکنش حسابرسان نسبت به اسناد مخدوش صاحبکار حاوی اطلاعات نامربوط و خطای جزئی، انجام گرفت. نمونه آماری پژوهش شامل 207 حسابرس شاغل در موسسات حسابرسی معتمد بورس اوراق و بهادار در سال 1398 است که با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. به منظور بررسی فرضیهها از آزمون تحلیل واریانس و همچنین از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج نشان میدهد وجود اطلاعات نامربوط و خطای جزئی در مدارک صاحبکار، اقدامات تردیدآمیز حسابرس را تحت تاثیر قرار میدهد. به طور خاص، ارائه اطلاعات نامربوط و خطاهای جزئی در شواهد حسابرسی موجب میشود حسابرسان اندازه نمونه را افزایش دهند. این یافتهها نشان میدهد که اسناد مخدوش صاحبکار میتواند موجب رسیدگیهای غیرضروی و حسابرسی بیش از حد شود که اتلاف منابع مالی و فرسودگی شغلی حسابرسان را به همراه دارد. همچنین، در راستای مدل نلسون (2009) و هارت همکاران (2013)، نتایج نشان میدهد ویژگی تردید حرفهای، اقدامات تردیدآمیز حسابرس را تحت تاثیر قرار میدهد و حسابرسان دارای سطوح بالاتر ویژگی تردید حرفهای در هنگام ارزیابی شواهد حسابرسی، اقدامات تردیدآمیز بیشتری را انجام خواهند داد و اندازه نمونه بزرگتری را انتخاب مینمایند. علاوه بر این، نتایج نشان میدهد ویژگی تردید حرفهای رابطه بین اسناد مخدوش و اندازه نمونه را تعدیل مینماید. به عبارت دیگر، اثر اسناد مخدوش صاحبکار بر اقدام تردیدآمیز حسابرسان بستگی به سطح تردید حرفهای آنها دارد.
The purpose of this study is to investigate how auditors are influenced by irrelevant information and minor error in client records. Also, this study investigates the role of trait skepticism in the assessment of dirty documents and the auditorchr('39')s skeptical action. In the regard, this study conducts a 2 by 2 experiment to examine how auditors respond to client’ dirty documents containing irrelevant information and minor error. The statistical sample consisted of 207 auditors working in trusted audit institutions of Tehran Securities & Exchange Organization in 2019 who were selected by random sampling. To investigate hypotheses, an analysis of variance and the structural equation modeling approach were used. Results indicate that the presence of irrelevant information and minor error influence auditor’s skeptical actions. Specifically, this results suggests that the presence of irrelevant information and minor error lead to increase in sample size. This finding suggests that client dirty documents may contribute to over auditing, which is a waste of financial resources and an unnecessarily stressful misuse of audit staff. Also, Consistent with the models developed in Nelson (2009) and Hurrt et al. (2013), the results suggest that the trait professional skepticism influenced an auditorchr('39')s skeptical action. The results indicate that auditors with higher levels of trait professional skepticism are more likely to take more skeptical actions when evaluating audit evidence and select a larger sample size. Furthermore, the results indicate that trait professional skepticism moderated the relationship between dirty documents and sample size. In other words, the effect of client dirty documents on the auditorschr('39') skeptical action depends on their level of trait professional skepticism.
خلاصه ماشینی:
با توجه به تعاريف ذکر شده ، به نظر ميرسد ارائه اطلاعات نامربوط و خطاي جزئي نبايد تاثيري بر ارزيابي حسابرس نسبت به کفايت (کميت ) Professional Skepticism Dirty documents و مناسب بودن (کيفيت ) شواهد حسابرسي جمع آوري شده يا شواهد مورد نياز براي اظهارنظر حسابرس داشته باشد (لينچ ، ٢٠١٧).
هرچند در اين تعريف ، درجه معقول پرسشگري و بررسي انتقادي و اين که چطور دقيقاً يک طرز نگرش ترديد Process accountability Epistemic motivation حرفه اي بايد در فرآيند حسابرسي مستند و منعکس داده شود، مبهم و نامشخص است (گلاور و پراويت ، ٢٠١٣).
از اين رو، با توجه به موارد اشاره شده و با استناد به پژوهش نلسون (٢٠٠٩) و هارت و همکاران (٢٠١٣)، لزوم انجام مطالعه علمي، با هدف بررسي نحوه تاثيرپذيري عملکرد حسابرسان مستقل از اسناد مخدوش صاحبکار در جهت بهبود تصميم و اقدام حرفه اي آنان در محيط ايران ، ضروري به نظر ميرسد.
هدف اين پژوهش بررسي تاثير اطلاعات نامربوط و خطاي جزئي در مدارک صاحبکار بر اقدام ترديدآميز حسابرس با لحاظ ويژگي ترديد حرفه اي است و هر يک از متغيرهاي مورد نظر در اين پژوهش در هر دو مدل نلسون (٢٠٠٩) و هارت و همکاران (٢٠١٣) منعکس گرديده است .
Dilution effect خطاهاي جزئي در صورتي که موارد خطاي جزئي در اسناد صاحبکار به سادگي قابل اصلاح يا توضيح باشد، وجود اين خطاها نبايد ارزيابي حسابرس را نسبت کافي و مناسب بودن شواهد حسابرسي کسب شده يا شواهد مورد نياز تحت تاثير قرار دهد.