چکیده:
معرفت پیشینی اجمالاً معرفت حقایقی است که از ابتدا فارغ از تجربه و صرفاً به نحو عقلی قابل ادراک هستند. کانت معرفت پیشینی یا ماتقدم را در مقابل معرفت پسینی یا ماتأخر قرار داد و آن را به معرفت مستقل از تجربه تعریف کرد. معرفتشناسان معاصر غربی بر مبنای تعریف کانت، چهار تعریف تکمیلی از معرفت پیشینی به دست دادهاند. در کنار این بحث، مسئلة آگاهی فطری به معنای مورد نظر افلاطون، دکارت و برخی دیگر از عقلگرایان در سنّت فلسفی غرب نیز مطرح است. آگاهی فطری بدین معنا، اجمالاً آگاهیای است که منشأ هستی و وجود آن تجربه نباشد. به باور غالب معرفتشناسان معاصر غربی، آگاهی فطری به این معنا غیر از معرفت پیشینی است. در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که فارابی اگرچه در آثار خویش از معرفت پیشینی صراحتاً سخن نگفته، از معرفت بدیهی و مفاهیم مرتبط با آن از قبیل معرفت اوّلی، ضروری، یقینی و... فراوان بحث کرده است. مدعای نوشتار حاضر، استنباط این مطلب است که فارابی به گونهای از معرفت پیشینی به معنای نخستِ مورد نظر معرفتشناسان معاصر غربی معتقد است؛ او همچنین آگاهی فطری به معنای فوق را آشکارا رد میکند.
خلاصه ماشینی:
به زعم غالب معرفت شناسان معاصر غربي، آگاهي فطري به اين معنا، غير از معرفت پيشيني به معناي مورد نظر کانت است و معارفي نزد انسان وجود دارند که فطري نيستند، ولي به نحوي پيشينياند؛ يعني عقل به خودي خود به صدق يا توجيه آنها واقف * است و در اين باب چيزي از تجربه اخذ نکرده است .
بنابراين از ديد فارابي بديهياتي از قبيل اوليات و فطريات هرچند عقلي هستند و تصديق به آنها ريشه در فطرت انسان دارند، بازهم از حواس و تجربه ناشي شده اند؛ يعني حس و تجربه منشأ هستي و وجود آنها بوده اند و لذا فطري به معناي مورد نظر * فارابي بديهيات را گزاره هايي ضروري- به معناي ضروري الصدق - ميداند؛ گزاره هايي که صدق آنها واجب است و امکان کذب ندارند.
هـ) امکان معرفت پيشيني نزد فارابي در بخش هاي قبل اشاره شد که فارابي به آگاهي فطري به معناي مورد نظر برخي عقل گرايان در سّنت فلسفي غرب ، يعني آگاهي اي که منشأ عّلي هستي و وجود آن تجربۀ حسي نباشد، معتقد نيست ؛ چه او حتي بديهيات اولي عقلي را نيز ابتدائاً ناشي از حس و تجربه ميداند، اگرچه او فطري را به اين معنا که انسان فطرتاً استعداد معرفت و يقين به بديهيات اولي عقلي را دارد، به کار برده است .
به نظر ميرسد فارابي را به اين معنا ميتوان قائل به معرفت پيشيني دانست ؛ چه بيان شد که نزد او گزاره هاي اولي عقلي (اوليات و فطريات )، ضروري الصدق اند و به محض تصور موضوع و محمول آنها تصديق به رابطه يا نسبت ميان آنها براي انسان پديد ميآيد.