چکیده:
هدف از این تحقیق "مطالعه ادراک نابرابریهای جنسیتی در تجربه زیسته زنان شهر مراغه" است. روش تحقیق تلفیقی از پیمایش و پدیدارشناسی است. روش گردآوری تحقیق در بخش کیفی مصاحبه عمیق با سوالات نیمهساختار یافته و در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه خودساخته محققها انجام گرفته است. مصاحبه عمیق در زمستان 1394 با 23 زن 18 سال به بالای مراغه و اجرای پرسشنامه در پائیز 95 انجام گرفته است. جامعه آماری زنان 79-18 ساله مراغه 61142 نفر و با استفاده از فرمول کوکران نمونه آماری به حجم 420 زن تعیین شد. برای کیفی از روش نمونهگیری نظری و برای روش کمی از نمونهگیری خوشهای دو مرحلهای با طبقهبندی استفاده شد. در بخش کمی پایایی ازطریق آزمون آلفای کرونباخ برای تمام متغیرها بالاتر از 7/0 به دست آمد. یافتهها در آزمون رگرسیون نشان میدهد عوامل اجتماعی- فرهنگی میتواند 2/32% از واریانس متغیر وابسته را پیشبینی کند و مقدار همبستگی بین مقادیریکه به وسیله معادله پیشبینی میشود 567/0 میباشد. در بین عوامل، بیشترین ضریب تاثیر استاندارد متعلق به سرمایه فرهنگی 314/0 و کمترین ضریب تاثیر متعلق به فرصتهای برابر اجتماعی و مدیریت بدن 004/0 است.
The purpose of this study was to study the perception of genderinequality in Maragheh women's lived experience. The research methodis a combination of survey and phenomenology. The research methodwas qualitative in-depth interviews with semi-structured questions and inthe quantitative section by using a self-made questionnaire. In-depthinterviews were conducted in winter 1394 with 23 women above18 yearsold in Maragheh, and questionnaires were administered in autumn 1395.The statistical population of Maragheh women aged 18-79 years was61142 and the sample size was 420 women using Cochran formula.Theoretical sampling method was used for qualitative and two-stagecluster sampling method was used for quantitative method. Cronbach'salpha coefficient for all variables was higher than 0.7 in the quantitativepart. The results of the regression test show that, socio-cultural factorscan predict 32.2% of the variance of the dependent variable and thecorrelation between the values predicted by the equation is 0.567. Amongthe factors, the highest standard coefficient of influence was 0.314 forcultural capital and the lowest coefficient for social equality and bodymanagement was 0.004.
خلاصه ماشینی:
پس پرسش اصلي اين است : آيا زنان در تجربه زيسته خودشان نابرابريهاي جنسيّتي را ادراک مي - کنند؟ اگر جواب مثبت است ، با چه شدتي اين نابرابري را ادراک کرده اند؟ ادراک نابرابريهاي جنسيّتي زنان ، بيشتر تحت تأثير کدام عوامل فرهنگي- اجتماعي ميباشد؟ به عبارت ديگر ما در پي پاسخ دادن به اين سوال هستيم که : بين سرمايه فرهنگي، دست يابي به فرصت هاي برابر اجتماعي، مديريّت بدن ، هويّت اجتماعي، استفاده از شبکه هاي اجتماعي و ادراک نابرابريهاي جنسيّتي در تجربه زيسته زنان شهر مراغه رابطه معنادار وجود دارد؟ 1.
بر اساس نظريه هاي فمينيستي(ريتزر، ١٣٨٢: ٥١٤-٤٦٧)، ;١٣-٩ :١٩٩٧ ,Lorber ;٢٠٠٤ ,Higgins) (١٩٩٢ ,Frederick ,(١٩٨٢ & ١٩٨٣ ,١٩٩٠ ,Mackinnon)؛ نيز چنين استدلال ميشود که زنان چون در جريان جامعه پذيريشان متفاوت از مردان هستند؛ پس تجربه هاي زندگيشان نيز متمايز از آنان است .
اما براي آگاهي و ادراک اين نابرابريها، به يک فضايي (نظريه حوزه عمومي هابرماس ) در جامعه (٢٠٠٢ ,Stevenson)؛ (ريتزر، ١٣٨٢)، نياز است که زنان در تعامل و گفتگوي باز، آزاد با زنان ديگر و هم - چنين مرداني که معترض به تبعيض جنسيّتي هستند؛ به اين نابرابري جنسيتي آگاه تر گردند.
زنان با توجه به وجود نابرابريهاي جنسيّتي موجود در جامعه و هويّت هاي اجتماعي- فردي متمايزي در حيات اجتماعيشان در آن ها شکل گرفته است .