چکیده:
نبحرانها جزء لاینفک نظام بینالملل هستندء حتی در دوران جنگ سرد که انتظار
میرفت جهانی آرام وجود داشته باشد. از اینرو با وقوع بحران. بحث مدیریت که هدف
آن جلوگیری از تشدید یا گسترش آن است. اهمیت مییابد که در قالب اقداماتی توسط
بازیگران مور مثل دولتها و سازمانها صورت میگیرد. ناتو ازجمله سازمانهایی است
که با تعریف کارویژه مدیریت بحران برای خود کوشیده است تا تداوم و بقای خود را
حفظ کند. همکاری ناتو با شورای امنیت بر اساس فصل هشتم منشور و ایفای نقش در
بحرانهای مختلف در همین راستا بودء اما عدم ایفای نقش آن در بحران سوریه این
پرسش را برمیانگیزد که ایفای نقش این نهاد در بحرانها از چه عواملی تاثیر میپذیرد.
در پاسخء این فرضیه مطرح میشود که تجربیات گذشته و سیاستهای قدرتهای بزرگ
در ایفای نقش ناتو موثر است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که دستاوردهای محدود و
هزینههای فراوان مداخلههای قبلی» شرط گرفتن مجوز از شورای امنیت برای مداخله و
موانع سر راه آن باعت شد تا ناتو در این بحران سیاست عدممداخله را در پیش گرفته و در
زمینه مدیریت بحران نقش فعالی نداشته باشد.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اينکه بحران هاي منطقه اي، شکل غالب بحران هـا در دوران کنـوني هستند، با وقوع آن ها، بازيگران مؤثر در نظام جهاني بر اساس علايق و منافع خـود و با توجه به اهميت راهبردي منطقه ؛ جهت گيريهاي مختلفي را در ارتبـاط بـا آن بحران اتخاذ ميکنند (جعفري ولداني، ١٣٩٢: ١٤٢) کـه ايـن بـازيگران مـيتواننـد دولت ها يا سازمان هاي بين المللي باشند.
درحالي که ناتو با تعريف کارويژه مديريت بحران بعد از فروپاشي شوروي به عنوان سازوکاري جهت تداوم و بقـا در بحـران هـاي مختلفـي همچون کوزوو، افغانستان و ليبي ايفاي نقش کرد؛ عدم ايفاي نقـش آن در بحـران سوريه به عنوان يکي از مهم ترين بحران هاي معاصر، اين سؤال به وجود ميآيد کـه مداخله ناتو در زمينه مديريت بحـران متـأثر از چـه عـواملي اسـت ؟ در پاسـخ بـه پرسش مذکور اين فرضيه مطرح ميشود که ايفاي نقش ناتو در مديريت بحـران هـا متأثر از ماهيت بحران ، تجربيات و دستاوردهاي گذشته و سياست هاي قدرت هـاي بزرگ است .
ايـن امـر بـه همـراه تفسير وسيع از مفهوم امنيت باعث شد استراتژي نظامي سازمان از وضعيت تدافعي به وضعيت تهاجمي تغيير ماهيت دهد و تاکتيک هاي پيشگيرانه جـاي خـود را بـه روش هاي پيشدستانه بدهد و ناتو از سازمان منفعل دوران جنگ سـرد کـه در پـي سياست بازدارندگي و حفظ وضع موجود بود بـه سـازماني پويـا در امـر مـديريت بحران هاي منطقه اي و بين المللي تبديل شود و سياست حضور نظـامي را در پـيش گيرد (٤٤ :١٩٩٦ ,Secares).