چکیده:
چکیده:
هدف مقاله حاضر، بررسی تطبیقی مفهوم آزادی از دیدگاه مولانا و مکتب اومانیسم است. هم مولوی و هم نظریهپردازان مکتب اومانیسم، به آزادی نگاه ویژهای دارند؛ ولی با توجه به خاستگاه متفاوت فکری و اجتماعی، تعریف آنها از آزادی و راه رسیدن به آن، متفاوت است؛ البته گاه نقاط مشترکی هم دارند. نتایج این تحقیق که به شیوه توصیفی تحقیقی و تحلیل محتوا انجام شده است، بیانگر آن است که مولوی از منظر دینی و نگاه عرفانی به آزادی مینگرد و بهترین نوع آزادی را بندگی خداوند و حریّت و رهاشدن از تعلقات زندانهای درونی میداند، البته به ابعاد اجتماعی آن توجه دارد. از نگاه عرفا و ازجمله مولانا، تا انسان به آزادی درونی نرسد، نمیتواند به آزادی بیرونی دست یابد؛ درحالیکه اومانیستها که نگاه انسانمدارانه دارند، اعتقاد دارند، آزادی انسان در طبیعت و توسط خود او به دست میآید نه از طریق قدرتی مافوق یا ماورایی. اومانیستها به آزادی بیقیدوشرط انسان در حوزههای فکری، سیاسی، شخصی و بیان، اعتقاد دارند و هیچچیز را بهعنوان مانعاین امر قبول نمیکنند.
The aim of this paper is to compare the concept of freedom from the point of view of Mowlana and the school of humanism. Both Mowlana and the theorists of the humanism school have a special vision about human freedom, but with different intellectual and social origins, their definition of freedom and the path to freedom is different, and sometimes they share points. The results of this research, which have been conducted in a descriptive and analytical way, indicate that Mowlana views the issue from a religious perspective and has a mystical view of freedom, and considers the best kind of freedom to be God's bondage and freedom from the attachments of internal prisons. Of course, social dimensions have also been noted. From the point of view of the mystics, including Mowlana, to mankind, there is no external freedom, unless he achieves internal freedom. humanists ,who have a human_oriented look, believe that human freedom is achieved in nature by himself, not through super powers. Humanists believe in the unconditional freedom of humans in the intellectual, political, personal and artistic scopes, and do not accept anything as a barrier to this.
خلاصه ماشینی:
بنابر تحقيق حاضر که به شيؤە توصيفي ـ تحقيقي و تحليل محتوا انجام شده اسـت ، مولـوي از منظـر دينـي و نگاه عرفاني به آزادي مينگرد و بهترين نوع آزادي را بندگي خداوند و حريت و رها شدن از تعلقات زنـدان هـاي دروني ميداند؛ البته به ابعاد اجتماعي آن نيز توجه ميکند.
در تفکر عرفا و دين مـداران ، آزادي ابتدا آزادي از هواي نفس است که در سير تکاملي خويش به بندگي معبود، اوج آزادي، ميرسد؛ اما در تفکر مکاتب انسان محور ـ که از فردگرايـي، اعتمـاد بـه عقـل فـردي و جدايي دين از حوزٔە اجتماع و سياست يا نبود دين و خداوند در سرنوشت بشر سـخن ميگويند ـ آزادي ابعاد متفاوتي دارد.
163 متفکران غربي آزادي را به گونه هاي متفاوت تعريف کرده اند که به تعدادي از آن هـا اشاره ميکنيم : هابز i ميگويد: «آزادي در حقيقت نبود مانع است » (مـوريس ، ١٣٧٩: ١٤).
اريک فروم نيـز بـه همـين تعريـف از آزادي اعتقـاد دارد و آزادي انسان را آزاد بودن و درعين حال تنها نبودن ، مستقل بودن و دچار ترديد نشدن ميداند: «هيچ قدرتي بالاتر از اين نفـس يکتـا و منفـرد نيسـت و آدمـي مرکـز و غايـت حيـات 166 خويشتن است و رشد و تحقق فرديت انسان هدفي اسـت کـه هرگـز نمـيتوانـد تـابع هدف هايي که داراي حيثيت بيشتر قلمداد ميگردند واقع شود» (فروم ، ١٣٩٥: ٢٦٩).
اين همان نظر مولوي است که ميگويد آزادي يعني اينکه انسان فقط بـه خـدا محبـت ورزد و اعمالش مطابق خواستۀ حق شود تا ارادٔە او با ارادٔە الهي يکي شود.
دين و آزادي در تفاوت نگرش مولانا و اومانيست ها نخستين نکته نوع نگاه اين دو جريان به جايگـاه انسان است .