چکیده:
با پایانیافتن جنگ سرد، تأسیس اتحادیه اروپایی و تسری همگرایی اقتصادی به سایر ابعاد فرهنگی، سیاسی و امنیتی، شرایط و انگیزههای لازم برای ایجاد نظام امنیتی مشترک اروپا نیز مهیا شد. علاوهبراین، وقوع رویدادهای جدید بینالمللی ازجمله بحرانهای دهه 90 بالکان که باعث بهخطرافتادن جدی امنیت اروپا شد، به تقویت انگیزه تعدادی از کشورها و رهبران اروپاگرای این قاره ازجمله آلمان در حرکت به سوی تحقق وحدت و استقلال سیاسی ـ نظامی اروپا منجر شد. همچنین پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، ناتو نیز دچار بحران هویت شد، ولی توانست بهواسطه بازتعریف خود و محیط امنیتی پیرامونش، این بحران را پشت سر بگذارد و بهویژه با وقوع حادثه 11 سپتامبر کوشید به اهداف نوین خود در زمینه راهبرد اقدام در خارج از قلمرو ناتو برای ایجاد، حفظ و اجرای صلح، شکل عینیتری ببخشد که آلمان نیز در تحقق آن نقش فعال و مؤثری داشته است. پژوهش حاضر قصد دارد با روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی و گردآوری منابع به شیوه کتابخانهای، رویکرد آلمان در برابر تدوین و اجرای سیاستهای دفاعی و امنیتی اتحادیه اروپا و ناتو را مورد بررسی قرار دهد. فرضیه پژوهش بر این مدعاست که آلمان در دوره پس از جنگ توانسته است ضمن تلاش برای تعمیق و توسعه همگرایی دفاعی ـ امنیتی اتحادیه اروپا، همزمان حضوری فعال در ناتو درجهت افزایش توان عملیاتی و انجام مأموریتهای جدید آن در خارج از قلمرو ناتو داشته باشد.
With the cold war out of the way, the establishment of the European Union and the contagion of economic convergence to other cultural, political and security dimensions, the motivations and conditions required to form the E.U. common security regime were realized. Additionally, the development of new international events including the 1990s Balkan crises which severely jeopardized Europe's security strengthened the motivations of a number of Europeanist leaders of this continent including Germany to move on towards the realization of Europe's military-political independence and unity. After the collapse of the Soviet Union and the end of the Cold War, NATO suffered from an identity crisis, but it managed to survive the crisis by redefining itself and its peripheral security environment, and specifically in the wake of the 9/11 attacks, it tried to more objectively highlight its new goals concerned with the strategy of action outside NATO's realm in order to preserve and implement peace, in the process of which Germany too played an active and efficient role. The present research intends to address Germany's approach in composing and implementing EU's defense and security policies using analytical-descriptive research method and collecting sources with library method. The research hypothesis states that Germany in Post-Cold era has been able to maintain an active presence in NATO in order to amplify the operational performance and conducting its new missions beyond the realm of NATO, while at the same time promoting EU's security-defense convergence.
خلاصه ماشینی:
بنابراين، هرچند که در زمان جنگ سرد، آلمان در خط مقدم و ميدان اصلي مقابله با نفوذ کمونيزم و تهاجم ارتش سرخ شوروي بود و انبارهاي تسليحاتي و عمده نيروهاي امريکا و هم پيمانانش در خاک آلمان قرار داشتند و تصميمات سياست خارجي اين کشور کامل تحت تأثير فضاي نظام دوقطبي قرار داشت، اما متعاقب فروپاشي شوروي و فضاي بهوجودآمده پس از پايان جنگ سرد و بهويژه تجزيه يوگسلوي، آلمان بهصورت قابلتوجهي در تحولت جديد منطقهاي و بينالمللي در چارچوب اتحاديه اروپا، ناتو و سازمان ملل متحد به ايفاي نقش پرداخت و حتي در برخي موارد نيز نقش اساسي در موفقيت آنها داشت؛ ازجمله در بحران ٦١١١ کوزوو، آلمان يکي از پايگاههاي اصلي ناتو در حمله به صربها بود.
لذا باتوجه به مطالب مذکور و قدرت و نفوذ آلمان در سازمانهاي مهم جهاني و نقش اين کشور در ايجاد و حفظ صلح و ثبات و مديريت تحولت منطقهاي و بينالمللي، بهنظر ميرسد انجام تحقيقي خاص درباره رويکرد آلمان نسبت به سياستهاي دفاعي ـ امنيتي اتحاديه اروپا و ناتو در دوره پس از جنگ سرد ضروري باشد که البته هدف اين پژوهش نيز بررسي همين موضوع است.
ازجمله تحولت و بحرانهاي مهم سياسي ـ امنيتي در دوره پس از جنگ سرد که آلمان نيز در مديريت و حل آنها نقش فعالي داشته است، به موارد ذيل ميتوان اشاره کرد: 180 در سطح منطقهاي مسئله فروپاشي يوگسلوي سابق، بحران بوسني و هرزگووين و جنگ کوزوو است که تأثير خاصي بر رويکرد سياست خارجي و امنيتي آلمان در دوره پس از جنگ سرد داشت و آلمان را واداشت بهجهت حضور مؤثرتر خود درراستاي حفظ صلح و امنيت منطقهاي و بينالمللي در سال ٦١١٨ دست به اصلح قانون اساسي بزند تا مجوز حضور نيروهاي نظامي در عملياتهاي نظامي منطقهاي و خارج از آن را فراهم آورد که نقطه اوج آن، مشارکت نظامي مؤثر اين کشور در حل بحران کوزوو است.