چکیده:
کمتر کسی از این دیدگاه به تاریخ قاجار مینگرد که دستاوردهای این خاندان در طول دوران حکمرانی
برایران چیست؟ و ز نیرز نیز کمتر محققی تاکنون تاریخ دورن قاجار را بانگاهی نقادانه و البته موشکافانه مورد
بررسی 1 داده اسشه. از سوبی ی انبوه ز نقاشیهای. زر اه فتحعلیشاه ی او 2
وش در دتاایهای خود ب رای ی پیروزشان بر وان و تس ی یک حکوست یکارج 1 نوین» چه
اندیشهای درسر داشتند وتا چه داز از طریق نقاشیهای سلطنتی (بهعنوان مهمترین رسانههای آن
دربه نمایش گذاردن آن موفق بودند. همچنین بر آن است تابهاین پرسش پاسخ دهد که آیاشاهان قاجار
خود را میراثدار صفویان میدانستند یا خیر و اگر چنین است؛ انعکاس پایبندی آنها به اندیشههای صفوی
را تا چهآندازه میتوان در آثارهنری سلطنتی عصر قاجار مشاهده کرد
Few people look at the history of Qajar from this point of view, what are the achievements of this
family during the rule of Iran? Also, few researchers have studied the history of the Qajar period
with a critical and, of course, meticulous look. On the other hand, the large number of surviving
paintings of Fath Ali Shah and his courtiers has not yet been the subject of research to examine
the patterns embedded in them. Patterns that can reflect the viwes and thoughts of the first king o f
the Qajar dynasty and their purpose in creating such magnificent and luxurious works of art. The
present article is an attempt to obtain the fact that the first kings of the Qajar dynasty (Agham Mohammad
Khan and Fath Ali Shah), in their efforts to defeat the rivals and establish a new unified
government, had what ideas and how much of Through royal paintings (as the most important
media of that era), they succeeded in displaying it. It also seeks to answer the question of whether
the Qajar kings considered themselves the heirs of the Safavids, and if so, to what extent they reflect
their adherence to Safavid ideas. Tavan can be seen in the royal works of art of the Qajar era.
خلاصه ماشینی:
مقالـۀ حاضـر تلاشـي اسـت بـراي دسـت يافتن به ايـن حقيقـت کـه نخسـتين پادشـاهان سلسـلۀ قاجـار (آقامحمدخان و فتحعليشـاه )، در تلاش هـاي خـود بـراي پيروزشـدن بـر رقيبـان و تأسـيس يـک حکومـت يکپارچـۀ نويـن ، چـه انديشـه اي در سـر داشـتند و تـا چـه انـدازه از طريـق نقاشـي هاي سـلطنتي (به عنـوان مهم تريـن رسـانه هاي آن عصر)، در بـه نمايـش گـذاردن آن موفـق بودنـد.
برخـلاف بســياري از پرتره هــاي ســلطنتي متعلــق بــه ســال هاي بعــد، در اينجــا و در ايــن اثــر باشــکوه ، اســتاد نقــاش يعنــي ميــرزا بابــا شــيرازي ، شــاه را آن گونــه کــه به نظــر مي رســد، بــر روي سـکويي پوشـيده از فـرش نقاشـي کـرده اسـت ؛ چـرا کـه تخـت سـلطنتي قاجـار در آن زمـان وجـود نداشـته اسـت .
هنگامي کــه فتحعليشـاه (کـه قبـلا بـه باباخـان معـروف بـود)، در شـيراز خـود را جانشـين قانونـي عمـوي خــود اعــلام کــرد؛ افغان هــاي غارتگــر حاضــر در ارتــش آقامحمدخــان (شــاه )، افشــارها و متحديــن آنهــا در خراســان ، زنديــه و متحديــن لــر آنهــا در فــارس ، بختياري هــا در منطقــۀ جنوب غربــي ، قبايــل کــرد در شــمال غربي و شمال شــرقي و همچنيــن جناح هــاي داخلــي کـه در ميـان نخبـگان و بـزرگان قاجـار ايجـاد شـده بـود، بـراي کسـب قـدرت در رقابـت بـا يکديگــر بودنــد.
حتـي زماني کـه توسـط درباريـان خـود متقاعـد بـه تاج گـذاري شـده بـود، خـان قاجـار تمايلــي بــه اســتفاده از تــاج نادرشــاه کــه يــک کلاه چهارگــوش تزييــن شــده بــا جواهــرات گران بهــا بــود و براســاس گــزارش مالکــوم ، نمايانگــر قــدرت نادرشــاه به عنــوان پادشــاه مطلــق ايــران ، افغانســتان ، هنــد و تاتارســتان بــود، امتنــاع ورزيــد.