چکیده:
نوشتار حاضر وضعیت دولت توسعه گرا در ایران و نقش آن را در پیشبرد توسعه اقتصادی مورد مطالعه قرار می دهد. پرسش اساسی پژوهش حاضر آن است که چرا در ایران پس از انقلاب «دولت توسعه گرا»ی کارآمدی نتوانسته شکل بگیرد تا توسعه اقتصادی کشور را با موفقیت به پیش برد؟ برای پاسخ دادن به پرسش تحقیق، دستگاه نظری آدریان لفت ویچ در خصوص دولت توسعه گرا مبنای مطالعه قرار گرفت و از نظریه داگلاس نورث و همکاران در خصوص انواع نظم های اجتماعی نیز استفاده شد. پژوهش حاضر بر اساس روش تفسیر تاریخی و تکنیک تحلیل روایتی انجام پذیرفته است. واحد تحلیل پژوهش حاضر «دولت ملی» است و رویدادها و شرایط داخلی، منطقه ای و بین المللی در نسبت با آن انتخاب و بر اساس تسلسل زمانی به عنوان بستر پیشبرد توسعه اقتصادی مورد تحلیل قرار می گیرند. بر اساس نتایج تحقیق، ضعف های ساختاری و نهادی دولت در کنار شرایط و تحولات منطقه ای و بین المللی موجب می شود با وجود کارآمدی دولت در دوره هاشمی و اوایل دوره خاتمی، کشور وارد تنش های داخلی و خارجی شود و در نهایت گفتمان «امنیت» جایگزین گفتمان «توسعه» شود. در چنین شرایطی اولویت های کشور و سازماندهی نهادی آن دیگر توسعه ای نبوده و روند توسعه اقتصادی کشور دچار وقفه و حتی عقبگرد می شود.
This paper studies the situation of the developmental state in Iran and its role in promoting economic development. The main question of the present study is why in the post-revolutionary Iran, the "developmental state" did not function efficiently and could not successfully promote the economic development of the country. To answer the research question, Adrian Leftwichchr('39')s theory of developmental state was used as the conceptual framework of the present study. Douglass C. North et al.’s theory of social orders was also applied. The present study is based on historical research method and narrative analysis technique. In the present study, the "national government" is the unit of analysis. Domestic, regional and international events and conditions are selected as the context of economic development in relation to the national state and are analyzed on a time-lapse basis. According to the findings, the structural and institutional weaknesses of the state along with regional and international developments have led the country to internal and external tensions. Thus, despite the effectiveness of the state in Hashemi Rafsanjani and early Khatami period, the country enters internal and external tensions and eventually the “security” discourse replaces the “development” discourse. Under such circumstances, the countrychr('39')s priorities and institutional arrangements would no longer be “developmentally-driven”, and the process of economic development of the country would be interrupted and even set back.
خلاصه ماشینی:
پرسش اساسي پژوهش حاضر آن است که چرا در ايران پس از انقلاب «دولت توسعه گرا»ي کارآمدي نتوانسته شکل بگيرد تا توسعۀ اقتصادي کشور را با موفقيت به پيش برد؟ براي پاسخ دادن به پرسش تحقيق ، دستگاه نظري آدريان لفت ويچ درخصوص دولت توسعه گرا مبناي مطالعه قرار گرفت و از نظريۀ داگلاس نورث و همکاران درخصوص انواع نظم هاي اجتماعي نيز استفاده شد.
جدول ١: ابعاد و شاخص هاي ارزيابي دولت توسعه گرا رديف ابعاد شاخص هاي ارزيابي دولت توسعه گرا ١ وجود نخبگان توسعۀ مصمم و داشتن راهبرد توسعه اي نخبگان توسعه مشخص مصالحه ميان نخبگان و تقسيم منافع به شکل پايدار ٢ استقلال نسبي دولت ساخت دولت حاکميت قانون براي فرادستان و غيرشخصي شدن نهادها وجود نهادهاي فراگير و اولويت رقابت سياسي ٣ بوروکراسي اقتصادي قوي ، رقابتي و نفوذناپذير ساختار اقتصاد مديريت کارا و مؤثر منافع اقتصادي غيردولتي شفافيت و مبارزه با خلق سيستماتيک و گسترده رانت ٤ دست بالا داشتن دولت در پيشبرد برنامه ها مناسبات دولت ـ جامعه ترکيبي از اقتدار و مشروعيت : اعمال حاکميت در عين کارامدي از آنجا که در پژوهش حاضر تحليل روايتي به کار رفته از همين رو، به توالي تاريخي رويدادها و تأثير آن ها بر شرايط و عملکرد دولت توسعه گرا در ايران توجه شده است .