چکیده:
در میان مولفههای هویت ایران دوره ساسانی، یکی از مولفههای تاثیرگذاری که ساسانیان بر روی آن دست گذاشتند، «جغرافیا» بود که زمینههای تمایز ایران را از دیگر جوامع فراهم میآورد. دستگاه سیاسی دینی ساسانی که به اهمیت سرزمین و «هویت جغرافیایی» در همبستگی مردم و استحکام نظام سیاسی پی برده بود، اهتمام ویژهای به آن نشان داد. در این راستا در این دوران، نام «ایران» با یک مفهوم سرزمینی مرزی، در برابر اغیار یا «انیران»های دیگر، کاربرد بسیاری یافت و در نوشتههای برجای مانده از آنها انعکاس بسیاری پیدا کرد. ساسانیان، سرزمین تحت سیطره خود را «ایرانشهر» مینامیدند و به انحاء مختلف درصدد صورتبندی و اثبات آن بودند که به موفقیت نیز دست یافتند. همچنین در نیل به این هدف، توجه به امور مرزها افزایش یافت و کارگزاران ساسانی، نظارت دقیقی بر آن داشتند. دوچندان شدن اهمیت منصب «مرزبان» نتیجه چنین دیدگاهی بود. مقاله پیشرو، به بررسی هویت جغرافیایی در دوره ساسانی میپردازد.
Among myriads of factors in shaping Iranian identity, they regarded geography as an influential element in differentiating Iranians from other regions of the world. The Sassanid Politico-religious regime focused on geography and geographical identity and used it to their benefits since they had realized its role in uniting people and establishing the political system. In this regard, the name of "Iran" gained a conceptual and regional status and was reflected in the texts of the period. The Sassanid named their colonized regions "Iranshahr" and almost successfully tried to spread and confirm the concept in the society as well. In line with accomplishing such goal, they paid much attention to border affairs too. The increasing importance of the margrave position is a direct result of the same perspective. This article examines the geographical identity of the Sassanid era.
خلاصه ماشینی:
مسیری که این مقاله ، با روش تحقیق و تحلیل تاریخی خواهد پیمـود، آن اسـت کـه ببیند جغرافیا، به عنوان یکی از عناصر مهم هویتی، چه نقشی در شـکل دادن بـه هویـت ایران در دوره ساسانی داشت و چگونه بن مایه احساس ایرانیان گردید؟ فرضیه مقالـه آن است که دست اندرکاران دولت ساسانی، با توجه به اهـداف سیاسـی مـورد نظرشـان در وحدت و یکپارچگی ایران و ایجاد نوعی سامان اجتماعی، از جغرافیا، به عنـوان یکـی از ابزارهای مهم هویت یابی استفاده کرده و از راه های مختلف در تثبیت آن کوشیدند.
در این مسأله شکی نیست که در ایـن دوران ، ایران به معنی هستیشناسی کلمه وجود داشت ، اما سؤالی که مطرح میشود، این است که آیا در این دوران ، ایران ، با داشتن مرزها و جغرافیای سیاسی مشخص از سـوی دست اندرکاران این سلسله ها قابل فهم بود یا خیر؟ آنچه که مسـلم اسـت بـا توجـه بـه اسناد برجای مانده ، نام «ایران » در این دوران ، هنوز در آثار آنها راه نیافتـه و آنهـا کشـور خود را با عناوین قومی خطاب میکردند.
(کالج ، ٢٥٣٧: ١٣؛ هم چنین نک : نیولی، ١٣٨٧: ١٥٦-١٥٠) ١-٢- ظهور «ایران » و «ایرانشهر» در معنای جغرافیایی و مرزی در دوره ساسانی با وجود این که نام ایران و واژه های هم خانواده آن ، در سلسله های پیش از ساسـانیان مبهم مانده و دقیقا مشخص نیست که آنها قلمرو تحـت سـیطره خـود را بـه چـه نـامی اطلاق میکردند، اما آنچه واضح است ، در دوره ساسانی بود که نام «ایران » با مفهومی با هویت سیاسی ـ جغرافیایی و البته دربرگیرنده ی یک گستره ی فرهنگی و تمدنی خاص ، اهمیت فراوانی پیدا کرد.