چکیده:
بخش زیادی از فضای شهری در کشورمان، دچار فرسودگی و افت شدید کالبدی، اقتصادی و اجتماعی شده، که بازآفرینی شهری با تکیه بر مشارکت اجتماعی از راهکارهای رفع این مسئله است و از راهکارهای ارتقای مشارکت نیز ظرفیتسازی در محلات شهری است. در پژوهش توصیفی حاضر، از تحلیلهای توصیفی و آزمون T تک نمونهای برای سنجش میزان مطلوبیت متغیرهای «ظرفیت اجتماعی»، «استراتژیهای ظرفیتسازی اجتماعی» و «کنش مشارکت اجتماعی شهروندان» و از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره برای تعیین میزان و شدت رابطه میان متغیرها استفاده شد. برمبنای یافتهها: از بین مؤلفههای «ظرفیتسازی اجتماعی»، تنها مؤلفههای مشارکتپذیری و تعهد اجتماعی در سطح مطلوب و سایر مؤلفهها در وضعیت نسبتاً نامطلوب و نامطلوب و تمام مؤلفههای «استراتژیهای ظرفیتسازی اجتماعی» نیز در وضعیت بسیار نامطلوب هستند. شرایط متغیر «مشارکت شهروندان» در بازآفرینی شهری نیز نسبتاً نامطلوب است. سطح تمایل به مشارکت به ترتیب شامل مشارکت فکری، مالی، اجرایی و سپس مشارکت نیروی انسانی است. متغیر «مشارکت شهروندان» در بازآفرینی از همبستگی مطلوبی با متغیر «ظرفیت اجتماعی» و «استراتژیهای ظرفیتسازی اجتماعی» برخوردار است. همچنین، نقش مؤلفه شبکهسازی سازمانی در ارتقای ظرفیت اجتماعی محله فهادان بسیار برجسته است. بنابراین، تقویت فرآیندهای ظرفیتسازی میتواند تقویت مشارکت شهروندان در بازآفرینی محله را به همراه داشته باشد. در پایان، مدل رگرسیونی رابطه میان استرتژیهای ظرفیتسازی و ظرفیت اجتماعی در محله فهادان در فرآیند بازآفرینی تدوین و معرفی شد.
A large part of the urban in Iranian cities has been affected by physical, economic, and social burnout. This burnout has become a concern for managers. Urban regeneration is one of the effective ways to solve burnout, and one of the ways to promote citizen participation is capacity building. This process involves creating educational opportunities for people through raising awareness, trust and empowering them. The research method is descriptive, and consists of descriptive analysis and one-sample T-test to measure the desirability of the variables and Pearson and Regression correlation have been used for determining the intensity of the relationship between variables. Finding showed that among the components of "Social Capacity Building", only the components of participation and social commitment are at the desired level and other components are in a relatively unfavorable and unfavorable situation. Social capacity building strategies are also in a very unfavorable position. Social participation in urban regeneration are also relatively unfavorable.The variable "Citizen Participation" in regeneration has a good correlation with the variable "Social Capacity" and "Social Capacity Building Strategies". The role of the organizational network in promoting the social capacity of Fahadan is prominent. Promoting the capacity building processes can promote the participation in regenerating this neighborhood. Regression model, the relationship between capacity building strategies and social capacity of Fahdan in the regeneration process was introduced.
خلاصه ماشینی:
٣-٦- عوامل مؤثر بر موفقيت بازآفريني شهري: در يک پروژه بازآفريني موفق ، تقويت محلات شهري به منظور ارتقاء هويت ، همبستگي و احساس پيوند، مشارکت افراد، گسترش بينش هاي اجتماعي مشترک در بين گروههاي مختلف اجتماعي با گرايش هاي متفاوت براي ايجاد همکاري و هماهنگي بين مردم، اعطاي مسئوليت به مردم در خصوص مشارکت در تصميم گيري و تصميم سازي مد نظر قرار ميگيرد (طاهري و شيباني، ١٣٩٥ و آريانا، ١٣٩١) مهم ترين اصول يک برنامه بازآفريني مؤثر شامل : «داشتن چشم انداز راهبردي بلندمدت با تأکيد بر پايداري زيست محيطي، تأکيد بر ارتقاي همه ابعاد يک اجتماع محلي بجاي نوسازي کالبدي صرف، انعطافپذيري برنامه هاي اجرايي اوليه همسو با تغيير شرايط اقتصادي، اجتماعي، زيست محيطي و مديريتي؛ قبول منحصر به فرد بودن مکان؛ تأکيد بر رويکرد مبتني بر اجتماع (اجتماع محور) در زمينه رفع فرسودگي شهري؛ مشارکت ذينفعان با تأکيد بر نقش جوامع محلي؛ وجود تعامل و مشارکت بيشتر ميان بازيگران و دستگاههاي درگير؛ تعادل و موازنه ميان سرمايه گذاري دولتي، خصوصي و داوطلبانه ؛ تلاش براي اطمينان از همرايي از طريق کامل ترين مشارکت ممکن و همبخشي تمام ذينفعان داراي منفعت قانوني در بازآفريني است (آريانا، محمدي و کاظميان، ١٣٩٧: ١٢٦).
اما مؤلفه هاي دسترسي به اطلاعات، دانش و مهارت، اعتماد نهادي، انسجام اجتماعي، حس تعلق ، دسترسي به منابع مربوط به متغير وضعيت «ظرفيت اجتماعي» و کليه مؤلفه هاي متغير «استراتژيهاي ظرفيت سازي اجتماعي» (شامل آموزش، شبکه سازي سازماني و توسعه سازماني) پايين تر از ميانگين نظري و در وضعيت نامطلوب هستند؛ به اين ترتيب ، ميتوان گفت : بطور کلي محله فهادان از نظر ظرفيت اجتماعي در موقعيت مناسبي قرار ندارد.