چکیده:
جنبشهای اجتماعی از مباحث اساسی در نظریههای انقلاباند که بهواسطه همین اهمیت، نظریههای مختلف کوشیدهاند آنها را توضیح دهند. یکی از مهمترین این نظریهها، نظریه محرومیت نسبی است. قیام سیاهجامگان بهدنبال جلب حمایت گروههای فرودست و با تمسک به آن در برخی شعارهای خود، سطح انتظارات ارزشی طبقات اجتماعی را بالا برد. این درحالی بود که با برآمدن عباسیان، سطح توانایی ارزشی مردم تغییر چندانی پیدا نکرد و دچار سرخوردگی و محرومیت نسبی شدند. این وضع منجر به شورشهایی برضد خلافت عباسیان شد که شورش بابک خرمدین بادوام ترین آنها بودهاست. مسئله این مقاله تبیین شکلگیری و دوام این شورش است. مقاله حاضر میکوشد با بهرهگیری از روش تحلیل تاریخی و جامعهشناسی در پرتو نظریه محرومیت نسبی، به بررسی شکلگیری و علل این جنبش بپردازد. دستاورد مقاله نشان میدهد خلفا و کارگزاران بنیعباس ازطریق بهچالش کشیدن ارزشهای اقتصادی، دینی و مشارکتی موجب محرومیت نسبی شدند که منجر به افزایش میزان مشارکت طبقات اجتماعی و افزایش حجم جنبش بابک خرمدین شد.
Social movement is a fundamental argument in theories of revolution, and because of this importance, various theories have sought to explain it. One of the most important theories is the theory of relative deprivation. The Siahjamgan uprising sought the support of lower-income groups and relied on them in some of their slogans to raise the level of the value expectations of those social classes, while with the rise of the Abbasids to the caliphate, the level of value ability of the people did not change much. They suffered from frustration and relative deprivation. This situation led to revolt against the Abbasid caliphate, of which Babak Khorramdin's revolt was the most lasting one. The present article tries to investigate the formation and causes of this movement by using the method of historical analysis and sociology in the light of the theory of relative deprivation. The achievement of the article shows that the caliphs and agents of Bani Abbas challenged economic, religious and participatory values and caused relative deprivation, which led to an increase in the participation of social classes to Babak Khorramdin movement.
خلاصه ماشینی:
تبيين جامعه شناختي علل پيوستن طبقات اجتماعي به شورش بابک خرمدين برضد عباسيان )با تأکيد بر نظ ريه محروميت نسبي تد رابرت گر( 1 2 محمد آزغ دکتري رشته تاريخ ايران بعد از اسلام، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ايران فريدون الهياري استاد گروه تاريخ ، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ايران علي اکبر کجباف استاد گروه تاريخ ، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ايران چکيده جنبش هاي اجتماعي از مباحث اساسي در نظ ريه هاي انقلاباند که به واسط ه همين اهميت ، نظ ريه هاي مختلف کوشيدهاند آنها را توضيح دهند.
فرض دوم هم اين است که الگوي محروميت نسبي ناشي از بلندپروازي در ايجاد نارضايي طبقات اجتماعي از بنيعباس و پيوستن آنها به جنبش بابک خرمدين نقش بارزي ايفا نمود.
اما ميتوان گفت به رغم اطلاعات تاريخي و گاهي جسته گريخته ، در زمينه نارضايي طبقات در دوره عباسي و پيوستن آنها به رهبراني چون بابک خرمدين ، تحقيق مستقلي وجود ندارد که علل نارضايي طبقات اجتماعي در جنبش بابک خرمدين را بر پايه نظ ريه محروميت نسبي بررسي نموده باشد.
٧ براي تبيين اين که چرا جنبش ها در حجم و ميزان خشونت سياسي متفاوت با يکديگرند، توجه و تأکيد نظ ريه محروميت نسبي روي شرايط اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسياي است که ميتواند فرض شود پديدآورنده اختلاف ميان انتظ ارات ارزشي و تواناييهاي ارزشي طبقات اجتماعياند.
٢٣ حتي بنا بر نوشته دنيل آنها با توزيع خوراک مردم را به طرف خويش جلب نمودند 24 که اين خود دليلي بر کوشش عباسيان جهت جذب طبقات فرودست جامعه است .
١١٨ اين ها هزينه بسياري براي خلافت عباسيان داشت و بيانگر ميزان ويرانگري جنبش بابک است .