چکیده:
زندگی پر فراز و نشیب شاعر بزرگ شیعی، دعبل خزاعی، در دوران امامت چهار امام (امام کاظم، امام رضا و امام جواد و امام هادی:)، و همزمان با حاکمیت نه تن از خلفای جور عباسی سپری شد. عباسیان در این مدت که نزدیک به یک قرن است، علاوه بر به شهادت رساندن امامان معصوم، قیامهای شیعی و خیزشهای سلحشوران حقطلب علوی را نیز سرکوب کردند؛ همچنین هارون و متوکل هر یک در زمان خود، برای خاموش کردن مشعل قیام علویان، مزار شهدای کربلا را تخریب، و مردم را از زیارت تربت آنان منع کردند.دعبل اشعار زیادی در مناقب و مراثی خاندان پیامبر9 و در هجو دشمنان اهل بیت: سروده؛ اما قصیده «تائیه» مدارس آیات، مشهورترین و بلندترین شاهکار او در این موضوع است. چکامه تائیه دعبل علاوه بر ارزشهای فکری، اعتقادی، تاریخی، سیاسی و ادبی، گونهای مزارشناسی خاندان اهل بیت: نیز هست و یکی از نمونههای موفق «ادب المقابر» به شمار میآید.
The great Shia poet Di‘bil Khuzā‘ī lived a life full of ups and downs
during the imamate of five Imams (Imam Kāẓim, Imam Riḍā, Imam
Jawād, and Imam Hādī [‘a]) and during the government of nine
oppressive Abbasid rulers. During this period which was nearly a
century, in addition to martyring the infallible Imams, the Abbasids
suppressed Shia uprisings and justice-seeking movements of ‘Alawī
warriors. Likewise, Hārūn and Mutawakkil each in their own time
destroyed the tomb of the martyrs of Karbala and prevented people
from visiting their graves in order to put down the uprising of the
‘Alawīs.
Despite the fact Di‘bil has composed many poems eulogizing and
elegizing the Ahl al-Bayt (‘a) and extolling their virtues, the ode
titled “Tā’iyah” or “Madāris Āyāt” is the most well-known and
longest masterpiece of his in this regard. Di‘bil’s ode, in addition to
having ideological, doctrinal, historical, political, and literary values,
is somehow a study of the tombs of the Ahl al-Bayt and is considered
as one of the successful examples of “adab al-maqābir” [literature of
tombs].
خلاصه ماشینی:
دعبل اشعار زیادی در مناقب و مراثی خاندان پیامبر9 و در هجو دشمنان اهل بیت: سروده؛ اما قصیده «تائیه» مدارس آیات، مشهورترین و بلندترین شاهکار او در این موضوع است.
بر اساس آنچه مورخان گفتهاند، دعبل یک بار در زمان خلافت هارونالرشید، حاکم شهر «سمنجان» در افغانستان، و بار دیگر پس از هارون، از طرف «مطلب بن عبدالله خُزاعی» حاکم شهر اُسوان در مصر شده بود (شرح این دو ماجرا به ترتیب در فصل دوم و سوم کتاب دِعبل خزاعی، شاعر دار بر دوش، به قلم نویسنده، چاپ بوستان کتاب قم، آمده است).
جایگاه بلند دعبل در عرصه ادبیات عربدعبل یکی از شاعران توانمند و بزرگی است که برخی اشعار برجسته و نابش در فنون ادبیات و شعر عرب، مخصوصاً در معانی و بیان و بدیع، مورد استناد و استشهاد قرار میگیرد و از میان صدها شاعر بزرگ و مشهور عرب، این مقبولیت و توفیق، نصیب کمتر شاعری شده است؛ برای نمونه دعبل در بیتی دلانگیز میگوید:لاتَعجَبی یا سَلمُ مِن رجلٍ ضَحِکَ المَشیبُ برأسِهِ فَبَکیمحبوبم، تعجب نکن از مردی که پیری بر سرش میخندد و او از اندوه گذشت عمر میگرید.
این قصیده به لحاظ تاریخی، دو قرن پس از نزول آیات قرآن و هجرت پیامبر اسلام9 به یثرب و تشکیل مرکز نشر و تمدن و حکومت اسلامی در مدینهالنبی سروده شده است؛ زمانی که پیشوای هشتم شیعیان، حضرت امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا8، شهر پیامبر و پایگاه امامت، مدینه منوره را به اجبار مأمون عباسی ترک گفت؛ زیرا مأمون بعد از رسیدن به حکومت بر همه ممالک اسلامی، برادرش امین را کشت، سرش را از بارگاه خویش در «مرو» خراسان، آویخت و به قاتلان او جایزه داد!