چکیده:
بخش مهمی از اندیشههای عین القضات همدانی - عارف بزرگ سدة ششم هجری- به بحث معرفت اختصاص دارد؛ و مقالة حاضر سعی دارد بهروش توصیفی- تحلیل محتوایی، به نقش لطایف چهارگانه –از لطایف سبعه، مطرح در سلوک عرفانی- در معرفتبخشی از منظر عین القضات بپردازد و مبانی معرفتی او را از طریق منابع و ابزار شناخت تحلیل و بررسی کند؛ زیرا عینالقضات به سه لطیفة نفس، دل و روح، عقل را هم میافزاید ولی آن را به کسب علوم نظری محدود میکند؛ و معتقد است دل بهواسطة ذوق یا چشم بصیرت، نفس بهواسطة شناخت نفس پیامبر(ص) یا در مرتبة فنا، بهطور بیواسطه از روح- جان- امکان کسب معرفت پیدا میکنند، و همگی با مراتب مختلف یقین ارتباط دارند. اما آنچه نقش عقل را در نگاه عینالقضات بارز میکند یکی منشا جبروتی و نقش آن به عنوان پلی بین عین و ذهن بهعنوان ابزار ترجمة معرفت، و دیگری بهعنوان پیش نیاز نخستین مرتبة معرفت است.
بهطور کلی او معرفت را علمی لدنی و ذوقی دانسته است؛ ولی علم و معرفت را نه صرفا دو مفهوم شناختی، بلکه دو عالم وجودی در نظر گرفته است، به همین علت در تقسیم بندی عینالقضات علم تقلیدی و برهانی، جزو مراتب معرفت محسوب نمی شود.
خلاصه ماشینی:
خیاطیان چکیده بخش مهمی از اندیشه های عین القضات همدانی - عارف بزرگ سدة ششم هجری- به بحث معرفت اختصاص دارد؛ و مقالۀ حاضر سعی دارد به روش توصیفی- تحلیل محتوایی، به نقش لطایف چهارگانه –از لطایف سبعه ، مطرح در سلوک عرفانی- در معرفت بخشی از منظر عین القضات بپردازد و مبانی معرفتی او را از طریق منابع و ابزار شناخت تحلیل و بررسی کند؛ زیرا عین القضات به سه لطیفۀ نفس ، دل و روح ، عقل را هم میافزاید ولی آن را به کسب علوم نظری محدود میکند؛ و معتقد است دل به واسطۀ ذوق یا چشم بصیرت ، نفس به واسطۀ شناخت نفس پیامبر(ص ) یا در مرتبۀ فنا، به طور بیواسطه از روح - جان - امکان کسب معرفت پیدا میکنند، و همگی با مراتب مختلف یقین ارتباط دارند.
اما چگونه مرکز صفات مذموم میتواند مرکزی برای معرفت باشد؟ از نظر عین القضات ، «معرفت خداوند جز از فکری درست حاصل نمی شود، و فکر غیر از تفکر است -تا بی خبری اعتراض نکند لاتتفکروا فی ذات الله -، و فکر درست جز از دل صاف و پاک از شواغل دنیوی و علایق بدنی حاصل نمی شود و سلوک همین قطع شواغل است » (عین القضات همدانی، ١٣٧٧، ج ٢، ص ١٥٤-١٥٣)، و اگر فکر را قوه ای از نفس برای جمع آوری اطلاعات از طریق حس یا خیال به منظور رسیدن به نتایج عقلی بدانیم (چیتیک ، ١٣٩٥،ص ٣١٢)، در صورت رفع شواغل دنیوی، فکر نیز به عنوان یکی از قوای نفس ، به رنگ دل درمیآید، و توانایی کسب معرفت را که همان مشاهده حقیقت است ، پیدا می کند؛ به همین علت عین القضات «تخلقوا بأخلاق الله » و «من عرف نفسه فقد عرف ربه » در کنار هم استفاده می کند (عین القضات همدانی، ١٣٧٧، ج ١، ص ٣٥٩)؛ چون معتقد است در مرتبۀ فنا، صفات نفس با بازگشت به اصل خود، محو و به صفات الهی متخلق می شوند؛ و در این مرتبه ، شناخت سالک از نوع شناخت حق به حق است .