چکیده:
مفروض اساسی این پژوهش این است که ایدهها، اندیشهها و طرز تلقی اندیشمندان به مثابه کنش آنها، جملگی برساختهاند. پرسش بنیادین ما نیز این است که کدام چشمانداز و الگوی روششناختی، بهتر میتواند به تبیین و توضیح مسئله چگونگی برساخته شدن اندیشهها و دیدگاهها نزد اندیشمندان کمک کند. به عقیدۀ ما، رویکرد و الگوی روششناختی تعاملی یا رابطهای «پییر بوردیو»، فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی که به ساختارگرایی تکوینی موسوم است، میتواند پاسخ بهتر و کاملتری به پرسش بنیادین چگونگی برساخته شدن اندیشهها به مثابه کنشهای ذهنی نزد اندیشمندان پاسخ دهد. بدیهی است که به کارگیری این رویکرد در تحلیل چگونگی برساخته شدن اندیشهها نزد اندیشمندان، متوقف بر تلقی اندیشهها به مثابه «کنش» صاحب آنهاست.
خلاصه ماشینی:
بر مبنای رویکرد اصالت ذهن در فلسفه ، فردگرایی روش شناختی حاصـل آمـده ، کـه شکل خاصی از توضیح در علوم اجتماعی است و در عین حال به برنامه ای مهم در علـوم اجتماعی تبدیل شده است .
بدیهی است که این رویکرد نیز به دلیل بیتوجهی بـه سـوژه یـا ذهـن انسان در شکل گیری اندیشه ها دچار نقصان است .
امیـل دورکیم نماینده برجسته این رویکرد تحقیقـاتی در جامعـه شناسـی اسـت و تعریـف او از واقعیت اجتماعی به منزلۀ شیء و شیوۀ عملی که وجود مستقل دارد و از خـارج بـر فـرد نیرو وارد میکند و او را مجبور میسازد، مانیفیست عین گرایی و کل گرایی روش شناختی در تاریخ جامعه شناسی به حساب میآید (دورکیم ، ١٣٦٨: ٣٦).
از سوی دیگر، اگر بخواهیم صرفاً در چارچوب رویکردهای عـین گـرا و بـر مبنـای آن کل گرایی روش شناختی به تحلیل چگونگی برساخته شدن اندیشـه هـا و دیـدگاه هـا نـزد اندیشمندان بپردازیم ، می باید بر واقعیـت هـای نظـم یافتـه ای کـه از پـیش در الگوهـایی تنظیم شده و مستقل از ادراک آنهاست و خود را بر درک آنهـا تحمیـل مـیکنـد، تأکیـد کنیم .
به بیان دیگـر، هرچنـد بحـث هـای پیرامـون چگـونگی شکل گیری اندیشه ها و طرز تلقیها از حیث نظری و فلسفی عمیـق و دامنـه دار هسـتند، نکته اساسی در اینجـا، بـه کـار گـرفتن آن نظریـه و روش شناسـیای اسـت کـه هـم از دوگانه انگاری ١های رایج و در عین حال زیان بار و تقلیـل گرایانـه موجـود در نظریـه هـای اجتماعی فراتر رود و هم از توانمندی توضیحی و تبیینی بیشتری برخوردار باشد.