چکیده:
هدف: مخالفان علم دینی از منظرهای گوناگونی تولید علم دینی را انکار کردهاند. از مشهورترین مخالفان علم دینی در جامعة ما، عبدالکریم سروش است. هدف از نگارش این مقاله، تبیین و ارزیابی دیدگاه وی در انکار علم دینی بود. روش: روش گردآوری اطلاعات، کتابخانهای و در استنتاج، توصیف و تحلیل و نقد است. یافتهها: سروش برای انکار علم دینی از ادلّة مختلفی استفاده کرده که عمدة آنها عبارتند از: نفی علم دینی از طریق تحریف محل نزاع؛ امتناع علم دینی؛ نفی علم دینی از طریق موضوع، روش، غایت و فرایند تولید علم؛ تلقی تجربی از علم؛ جدایی دانش از ارزش و رویکرد حداقلی به دین. نتیجهگیری: ادلّة سروش در انکار علم دینی دارای اشکالات و چالشهای اساسی است.
Objectives: Opponents of religious science deny the production of religious science from variety of perspectives. One of the most famous oppositions of religious science in our society is may mentioned of Abdul Karim Soroush. This article explains and evaluates opinions of Soroush concerning religious science. Method: The method of collecting information is library and in deduction is descriptive, analysis, and critique. Results: In order to deny religious science Soroush has used various arguments, most of which are as following: Denial of religious science through distorting the debatable issue, refusal of religious science, denial of religious science through subject, method, and the end, the process of production of science, empirical concept of science, separation of knowledge from value, and a minimalistic approach to religion. Conclusion: Soroush's arguments in denying religious science is basically challengeable.
خلاصه ماشینی:
هر يک از مدعيان استنباط علم از دين ، تقريرات و تبيينهاي مختلفي از اين موضوع ارائه ميدهند و مباني و سازوکار توليد علوم انساني اسلامي در هر يک متفاوت است .
براي نمونه ، فرهنگستان علوم اسلامي که دامنۀ اسلاميسازي را در علوم تجربي نيز جاري ميدانند، به صراحت معناي نقلي بودن آن را نفي ميکنند؛ آقاي ميرباقري مينويسد: «زماني مّتصف به ديني بودن ميشود که بتوان به صورت منطقي و متديک نسبت آن را با وحي(يعني کتاب و سّنت ) معلوم کرد و اصرار دارند که اين سخن به معني نقلي شدن همۀ علوم نيست ، بلکه به اين معناست که منطق علوم و حجيت آنها بايد به تأييد نقل برسد»(ميرباقري، ١٣٩٢: ١١٦).
٢. فرض کنيم يک تلقي از علوم انساني اسلامي، نقلي کردن اين علوم است ؛ آيا اگر يک تلقي ، نادرست باشد؛ ميتواند همۀ آنها را خطا دانست ؟ سروش با ناديده گرفتن تلقي هاي مختلف از علم ديني ، آنها را به يک ديدگاه تحويل برده و بر اساس همان ديدگاه، اشکالات خود را مطرح کرده است .
تأثير پيش فرضهاي دانشمندان در علوم، قطعي و غير قابل انکار است و سروش نيز اين موضوع را پذيرفته است (همان: ١١٧)؛ اما به انکار علم ديني ميپردازد.
اينکه هر انساني يک تعريف دارد، ناظر به مقام ثبوت است ؛ اما در مقام اثبات و مقام معرفت انسان، پيش فرضها و جهانبيني سبب تکّثر تعريفها و تحديدهاي ماهيت انسان ميشود و اگر اين تعريفها با مباني ديني ناسازگار باشد، بحث علم ديني مطرح خواهد شد.