چکیده:
ابن سینا و ملاصدرا ازجمله فیلسوفانی هستند که تعدد نفوس در انسان را باطل دانسته، برای هر انسان، نفس واحدی قایل اند که با قوای مختلف، افعال و ادراکات خود را انجام می دهد. رهاورد پژوهش پیش رو که بیانگر رابطه نفس انسان با قوایش از دیدگاه این دو فیلسوف است، این است که نفس از دیدگاه ابن سینا، علت، مستخدم و مسخر قواست و قوا، معلول، خادم و مسخر نفس هستند. او با اینکه قوا را از حیث مفهوم و مصداق، غیر از نفس می داند، همه افعال آنها را به نفس اسناد داده، آن را فاعل تمام افعال و ادراکات می داند. ملاصدرا علیت به معنای مشایی را برای اسناد حقیقی افعال قوا به نفس کافی ندانسته، بر این باور است که رابطه نفس و قوا، علیت به معنای تشان است. ازاین رو، او قوا را جلوه ای از جلوات نفس و شانی از شیون آن می داند که حکم مستقلی ندارند و به همین دلیل، افعال قوا، در حقیقت فعل نفس بوده و نفس در وحدت خود، «کل القوا» است.
Considering a single soul for every single person conducting actions and perceptions with different faculties, Avicenna and Mulla Sadra, like some other philosophers, have rejected multiplicity of soul in human being. The research findings show that, from Avicenna’s point of view, soul is the cause, recruiter, and conqueror of faculties, but faculties are the effect, servant, and conquered units of soul. Although, in terms of concept and application, he regards the faculties apart from the soul, he attributes all their actions to the soul, and considers it the cause of all actions and perceptions.Holding that the relation between self and faculties is causality inthe sense of disposition (tashaun), Mulla Sadra does not consider causality in the sense of Peripatetic sufficient to attribute the faculties’ actions to the soul in the true sense. Therefore, he regards the faculties as the manifestation of the dimensions of the soul and a disposition of its own, which have no independent ruling, and hence, the actions of faculties are, in fact, the action of the soul, and the soul in its unity is its entire faculty.
خلاصه ماشینی:
رابطه نفس و قوا از دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا سید عابدین بزرگی چکیده ابنسینا و ملاصدرا ازجمله فیلسوفانی هستند که تعدد نفوس در انسان را باطل دانسته، برای هر انسان، نفس واحدی قائلاند که با قوای مختلف، افعال و ادراکات خود را انجام ميدهد.
ملاصدرا نیز کثرت نفوس در هر انسان را مردود دانسته، باتوجه به حرکت جوهری نفس، معتقد است هر انساني، نفس واحدی دارد و با قوایی که از مراتب و شئونات مختلف همان نفساند، افعال خود را انجام ميدهد (صدرالدين شيرازى، 1423، ج8، ص118؛ همو، 1363، ص553).
4. انسان كارهاى مختلف و متقابلى انجام ميدهد و نفس نميتواند فاعل مباشر همه آنها باشد؛ ولی چون نفس، مبدأ قواست و قوا نيز مبدأ افعال هستند، افعال قوا، به نفس هم نسبت داده ميشوند.
ملاصدرا ميگوید اگر منظور ابنسینا از این نسبتدادن، اسناد حقيقى باشد، بهطوریکه کارهای قوا، حقیقتاً کار نفس شمرده شود، حرف باطلی است؛ زیرا: اولاً، از اينكه نفس، علت قواست، نميتوان نتيجه گرفت كه كار قوا، كار نفس نیز بهشمار ميآید؛ چون اين، لازمِ اعم است و این امکان وجود دارد که فعلِ معلول، فقط به خود معلول اسناد داده شود، نه به علت آن؛ برای نمونه، طبق مبناى ابنسینا، عقل فعال، علت همه قواى عالَم طبيعت است، ولى آن را فاعل هيچيك از كارهاى عالم طبيعت نميداند؛ ثانياً، اگر نفس، علت قواست و آنها را پديد آورده و در محلهاى مخصوص به خود قرار داده است، هركدام از قوا، باید جداى از ديگرى و بينياز از آن بوده، هرگز مانع از فعل قوه ديگر نشود؛ درحاليکه قوا با همدیگر در ارتباط بوده و گاه مانع فعل یکدیگر ميشوند.