چکیده:
در این مقاله، دیدگاه علامه شهید مرتضی مطهری درباره مخالفان فلسفه در فرهنگ اسلامی تبیین شده است. ایشان در مجموع، پنج گروه را جزو مخالفان فلسفه برمی شمرد: معتزله، اهل حدیث، اشاعره، جریان تلفیقی (تلفیقی از اهل حدیث و فلسفه حسی) و عارفان مسلمان. از این میان، معتزله، به روش تفکر فلسفی بیش از دیگران نزدیک بودند، ولی با وجود این، روش آنان نیز روش جدلی بود نه برهانی. افزون براین، معتزلیان برخی از آرای فلسفی را نیز قبول نداشتند. اهل حدیث، ضمن پرهیز از هرگونه استدلال در زمینه باورهای دینی، بر لزوم تمسک به ظواهر متون دینی تاکید می کردند. اشاعره، عقل و برهان عقلی را نه به صورت مستقل، بلکه به عنوان تابع ظواهر دینی می پذیرفتند. جریان تلفیقی، باوجود برخورداری از ظاهرگرایی اهل حدیث، از فلسفه حسی نیز متاثر بودند. و سرانجام عارفان مسلمان، مخالفت شان از باب انکار ارزش براهین عقلی نبوده است، بلکه در مقایسه برهان عقلی با شهود قلبی، دست برتر را از آن شهود دانسته و پای استدلالیان را چوبین می شمردند. این نوشتار درپی بیان دیدگاه استاد شهید درباره هریک از این گروه ها و پاسخ ایشان به ادله آنهاست.
This paper analyzes Allame Martyr Morteza Motahari’s view on the opponents of philosophy in the Islam culture. Totally, in his view, the opponents of philosophy are divided into five groups, Mu’tazilites, adherents of Hadith, Ash’arites, integrated perspective (the adherents of Hadith and sensual philosophers) and Muslim Mystics. The Mu’tazilites, however, were closer to the philosophical way of thinking than others, though, their approach was dialectical, not argumentative.The Mu’tazilites also disapproved of some philosophical views. The Mu’tazilites, of course, opposed some philosophical views. While avoiding any arguments in theology, the adherents of Hadith, they only resorted to the religious texts. The Ash’arites did not regard reason and rational arguments as an independent source, but as a subordinate source. Despite Hadithi attitude, the integrated perspective was also influenced by sensual philosophy. Muslim mystics’ opposition to philosophy, eventually, has not been for denying the value of intellectual arguments, but for the validity of intuitive arguments over rational arguments.
خلاصه ماشینی:
استدلالهای اهلحدیث در ردّ تفکر فلسفی و نقد آنها اهلحدیث درتوجیه ديدگاه خویش به دو دلیل استناد کردهاند که عبارتند از: دليل اول: نارسایی عقل از درک معارف الهی استاد شهید در مقام بیان یکی از ادلة این گروه در مخالفت با تلاشهای عقلانی و فلسفی برای شناخت هستی، و از جمله ماورای طبیعت، یعنی خدا و ...
پاسخ دلیل اول استاد شهید، نخست بیان ميکند که این نظریه، هنوز هم طرفدارانی دارد و حتی برخی از محدّثان بزرگ شیعه در قرون اخیر نیز، تقریباً داراي چنین ديدگاهی هستند؛ زیرا به صراحت گفتهاند که مسئله «توحید و یگانگی خداوند» نیز از امور کاملاً آسمانی است؛ بدین معنا که اگر راهنمایی وحی نباشد، با عقل عادی بشر، قابل فهم و درک نیست.
و اما نسبت به دلیل نقلی ایشان، پرسشی که باید بدان پاسخ داده شود این است که آيا قرآن كريم تنها راه تحقيق در الهيات را مطالعه در طبيعت مىداند و راه ديگرى را به رسميت نمىشناسد يا چنين نيست؟ ایشان در پاسخ به این پرسش، يک مقدمه و چند نکته را بیان کرده است: مقدمه: اختلاف اشاعره با دیگران بر سر این نیست که آیا از متون دینی میتوان در مباحث الهی استفاده کرد یا نه.
پس از بیان این نکته مقدماتی، استاد شهید پاسخ دلیل نقلی این گروه را چنین میدهد که: اولاً، در اینکه قرآن مردم را به مطالعه طبیعت دعوت میکند و شناخت طبیعت را وسیلهای برای شناخت خدا و ماورای طبیعت میداند شکی نیست.