چکیده:
در این تحقیق، مالکیت خانوادگی، غیرخانوادگی شرکتها و مدیریت سود مورد بررسی قرار گرفته است. هدف اصلی این تحقیق ابتدا تعریف و سپس شناسایی شرکتهای خانوادگی و سپس بررسی و مقایسه مدیریت سود بین این شرکتها و شرکتهای غیر خانوادگی است. پس از بررسی کلیه شرکتهای بورسی، تعداد ۳۱ شرکت با توجه به شاخص تعریف شده به عنوان خانوادگی مشخص شد و پس از تفکیک آنها به صنایع مربوطه، به همین تعداد و از همان صنایع، به روش نمونهگیری تصادفی شرکتهایی دیگری انتخاب و در گروه غیرخانوادگی قرار گرفت. برای انجام آزمون فرضیه، از مدل جونز تعدیل شده (دچاو و دیگران، ۱۹۹۵) به منظور اندازهگیری مدیریت سود و همچنین رگرسیون چند متغیره و آزمون T استیودنت برای انجام مقایسه میانگینها بین دو گروه مستقل استفاده گردید. نتیجه تحقیق نشان داد که بین ساختار مالکیت شرکتها و مدیریت سود رابطه معنی داری وجود دارد و به طور میانگین شرکتهای غیرخانوادگی بیشتر مدیریت سود انجام میدهند.
In this research, family ownership, non-family ownership of companies and profit management are examined. The main purpose of this study is to first define and then identify family companies and then review and compare profit management between these companies and non-family companies. After reviewing all listed companies, 31 companies were identified according to the index defined as family, and after separating them into relevant industries, the same number and from the same industries, by random sampling method, other companies were selected and Was placed in the non-family group. To test the hypothesis, the modified Jones model (Dechau et al., 1995) was used to measure earnings management as well as multivariate regression and Student's t test to compare the means between the two independent groups. The results showed that there is a significant relationship between corporate ownership structure and profit management and on average, non-family companies do more profit management.
خلاصه ماشینی:
سوال اصلي اين تحقيق اين است که ، اگر سهامداران عمده ، و اعضاي هيأت مديره داراي سهام قابل توجه ، از اعضاي يک خانواده يا فاميل باشند، تأثير وجود اين سهامداران بر ساير جنبه هاي شرکت چگونه است و آيا موجب بروز تفاوت با ساير شرکتها به خصوص از ديدگاه اعمال مديريت بر سود خواهد شد؟ پيشينه پژوهش در سال هاي اخير، در ايران ، تحقيقات فراواني در مورد مديريت سود انجام پذيرفته است اما در مورد ساختار مالکيت شرکت ها، بيشتر تحقيقات متوجه مالکيتهاي نهادي و سهامداران عمده حقوقي بوده است و به ساختار هاي مالکيت خصوصي و خانوادگي کمتر توجه شده است نمازي و کرماني (١٣٨٧) به بررسي تأثير مالکيت بر عملکرد شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند و دريافتند بين مالکيت نهادي و عملکرد شرکت ، رابطه منفي و معنادار وجود دارد، همچنين بين مالکيت خصوصي و عملکرد نيز رابطه معناداري مشاهده شد، ولي نوع اين رابطه را نمي توان تعيين کرد مرادزاده و ناظمي اردکاني (١٣٨٧) به بررسي رابطه مالکيت نهادي سهام و مديريت سود پرداختند و نتايج نشان داد بين مديريت سود و مالکيت نهادي رابطه منفي معناداري وجود دارد.
با توجه به مطالبي که ذکر شد ، و پس از بررسي شرايط شرکت هاي ايراني و استفاده از نظرات خبرگان ، در اين پژوهش از دو شرط زير براي تعريف شرکت هاي خانوادگي در ايران استفاده شده است : 116 شاخص (Dax Plus Family Index) در سال ٢٠١٠ توسط مرکز تحليل گران و انتشاردهندگان داده هاي بورس آلمان به منظور تعريف شرکت هاي خانوادگي ارايه گرديده است و مورد تاييد دانشگاه مونيخ و سازمان بورس و اوراق بهادار آلمان نيز مي باشد.