چکیده:
مکتب کلاسیسیسم در قرن هفدهم در اروپا به وجود آمد و از هنر یونانی و رومی الگو و الهام گرفته است (بازگشت به
اصول و قواعد زیباییشناسی آنان4 زیرا در سده و قرنهای پانزدهم تا هجدهم در اروپا توجه زیاد و بسیاری به هنر این دو
تمدن میشد» کلاسیسیسم را میتوان مکتب سنتگرایی در هنر و ادبیات دانست» در واقع پیروان مکتب کلاسیسیسم به
دنبال ایجاد و خلق توازن» تعادل» هم آهنگی و هارمونی» تقارن» منطق» روشنی» ظرافت» نزاکت و واقعگرایی در آثار خود
هستند, مکتب کلاسیسیسم برخلاف دیگر سبکها و مکاتب همعصر و دوره خودء یعنی باروک و بعدها رمانتیسیسم که بر
اساس و مبتنی بر خیالات و احساسات و عواطف هستندء برپایة منطق و عقل استوار است. پژوهش حاضر به دنبال
ژرفاندیشی در باب مکتب هنری و ادبی کلاسیسیسم و تاثیرات آن بر رشته و تخصصهای هنری اعم از معماری و
موسیقی است. در این تحقیق از روش تحلیلی-توصیفی و بر طبق مطالعات کتابخانهای» بهره بردن از منابع و سایتهای
موجود در اینترنت و اسناد در دسترس استفاده شده است. نتایج آنالیزها حاکی از آن است که قواعد و اصول حاکم بر
مکتب کلاسیسیسم ارتباط نزدیکی در خلق یک اثر هنری دارد و همچنین وحدتهای سهگانه (موضوع» زمان» مکان) البته
بهتر است بگوییم وحدت چهارگانه (موضوع» زمان» مکان و لحن) در خلق یک اثر هنری تاثیرگذار است.
خلاصه ماشینی:
تعمق و تأملی بر نظریه و مکتب هنری کلاسیسیسم و تأثیرات آن بر معماری و موسیقی آرمان واحدی چکـیده مکتب کلاسیسیسم در قرن هفدهم در اروپا به وجود آمد و از هنر یونانی و رومی الگو و الهام گرفته است (بازگشت به اصول و قواعد زیباییشناسی آنان)، زیرا در سده و قرنهای پانزدهم تا هجدهم در اروپا توجه زیاد و بسیاری به هنر این دو تمدن میشد، کلاسیسیسم را میتوان مکتب سنتگرایی در هنر و ادبیات دانست، در واقع پیروان مکتب کلاسیسیسم به دنبال ایجاد و خلق توازن، تعادل، هم آهنگی و هارمونی، تقارن، منطق، روشنی، ظرافت، نزاکت و واقعگرایی در آثار خود هستند، مکتب کلاسیسیسم بر خلاف دیگر سبکها و مکاتب همعصر و دوره خود، یعنی باروک و بعدها رمانتیسیسم که بر اساس و مبتنی بر خیالات و احساسات و عواطف هستند، برپایة منطق و عقل استوار است.
کلاسیک گرایی اهمیت تمامیت و وحدت را اثبات میکند، هم نویسندگان یونان باستان و هم روم باستان بر وحدت تأکید داشتند، بهعنوان مثال ارسطو در شعر خود، بر وحدت های زمان، مکان و موضوع تأکید کرده است و پیروی از این محدودیت ها یک درام دلنشین و منسجم به وجود می آورد، در مجموع گذشتگان و پیشینیان معتقد بودند که هنر وسیله و ابزاری برای برقراری ارتباط عقل و شعور است و زمانی که مردم مطابق با اصول اخلاقی و عقلانی عمل میکنند، جهان و امور انسانی را در خود جای میدهند (همان)، همانطور که توجه کردن به مقوله وحدت میتواند آثاری دلنشین و دلنواز را خلق کند از جهت دیگر عدم توجه به این مقوله و موضوع میتواند تأثیرات ناخوشایندی بر کیفیت آثار هنری بگذارد.