چکیده:
امروزه یکی از مهمترین چالشهای پیش روی اقتصاد جهانی، آلودگی محیط زیست، گرمایش زمین و تغییرات آب و هوایی ناشی از آن است. بهبود دانش و تکنولوژی را می توان یکی از عوامل کنترل کننده انتشار آلایندگی معرفی نمود. یکی از جدیدترین شاخص هایی که منعکس کننده میزان دانش و تکنولوژی به کار رفته در ساختار تولید یک کشور است، شاخص پیچیدگی اقتصادی است. در این پژوهش با استفاده از داده های 99 کشور در دوره 2017-1992 به بررسی اثر پیچیدگی اقتصادی به عنوان معیار سطح تکنولوژی، دانش و مهارت یک اقتصاد، بر آلودگی محیط زیست در چارچوب فرضیه منحنی زیست محیطی کوزنتس پرداخته شده است. آلودگی محیط زیست با معیار میزان انتشار دیاکسید کربن سنجیده شده، زیرا حجم قابل توجهی از گازهای گلخانهای مربوط به آن است. همچنین از مدل دادههای تابلویی و روش حداقل مربعات معمولی پویا به منظور برآورد رابطه میان متغیرها استفاده شده است. نتایج این برآورد نشان میدهد که پیچیدگی اقتصادی اثر منفی و معنیداری بر آلودگی محیط زیست داشته و همچنین فرضیه منحنی زیست محیطی کوزنتس به صورت تجربی مورد تأیید قرار گرفته است. این نتایج تجربی بیان میکند که با بهبود تکنولوژی، دانش و مهارت در اقتصاد، میزان انتشار دیاکسید کربن کاهش مییابد.
Today, one of the most important challenges facing the global economy is environmental pollution and climate changes. Improving knowledge and technology can be one of the factors controlling the emission of pollutants. One of the newest indicators that reflects the level of knowledge and technology used in the country's production structure is the economic complexity index. In this study, using data from 99 countries in the period of 1992-2017, the impact of economic complexity as a measure of the level of technology, knowledge and skills of an economy, on environmental pollution in the framework of Kuznets' environmental curve hypothesis has been investigated. Environmental pollution is measured by the carbon dioxide emission. A panel data model with Dynamic Ordinary Least Squares (DOLS) has been used to estimate the relationship between variables. The results of this estimation show that economic complexity has a negative and significant effect on environmental pollution, and also the Kuznets' environmental curve has been empirically confirmed. These results indicate that by improving technology, knowledge and skills in the economy, carbon dioxide emissions can be reduced.
خلاصه ماشینی:
در این پژوهش، با استفاده از داده های 99 کشور در دوره 2017-1992، به بررسی اثر پیچیدگی اقتصادی به عنوان معیار سطح تکنولوژی، دانش و مهارت یک اقتصاد، بر آلودگی محیط زیست در چارچوب فرضیه منحنی زیست محیطی کوزنتس پرداخته شده است.
نتایج این برآورد، نشان میدهد که پیچیدگی اقتصادی، اثر منفی و معنیداری بر آلودگی محیط زیست داشته و همچنین فرضیه منحنی زیست محیطی کوزنتس به صورت تجربی، مورد تأیید قرار گرفته است.
Ang Wei & Yang Hidalgo & Hausmann Economic complexity سطح تکنولوژی، نیروی کار ماهر و دانش لازم برای تولید را در خود جای داده است؛ و از این رو، می تواند ابعاد وسیع تری از بهبود تکنولوژی و دانش فنی را در خود جای دهد.
این مفهوم به طور مشخص، در گزارش توس Dynamic Ordinary Least Square (DOLS) Kao & Chiang Grossman & Krueger بانک جهانی 1 (1992) ارائه شد که بیان میکرد، این تصور که رشد اقتصادی بیشتر به ناچار به محیط زیست آسیب میرساند، بر پایه فرضیات ثابت 2 در خصوص تکنولوژی، تمایلات و سرمایهگذاریهای در حوزه محیط زیست است و با افزایش درآمد، تقاضا برای بهبود کیفیت محیط زیست نیز افزایش مییابد، که به ایجاد منابع لازم برای سرمایهگذاری در این زمینه، منجر میشود.
همچنین نرخ تولید زباله از نظر حجم و سمی بودن 5 نیز افزایش مییابد؛ اما در سطوح بالاتر توسعه اقتصادی، تغییرات ساختاری در جهت اقتصاد دانشبنیان، در کنار آگاهی مردم در خصوص مسائل زیست محیطی و ایجاد قوانین دوستدار طبیعت، تکنولوژی بهتر و مالیاتهای زیستمحیطی بیشتر، موجب میشود تا از آلودگی بیشتر محیط زیست، جلوگیری شده و بهبود محیط زیست را در پی داشته باشد.