چکیده:
بیشترِ روانشناسان، خوشبختی را زیاد بودن هیجانهای خوشایند و کم بودن هیجانهای ناخوشایند میدانند، امّا به باور ارسطو، انسانها زمانی خوشبخت هستند که هیجانهایی را داشته باشند که میخواهند داشته باشند، حتّی اگر آن هیجانها ناخوشایند باشند. پژوهش کنونی باهدف بررسی این نظریۀ ارسطو، به آزمون این فرضیه پرداخت که ناهمخوانی هیجانهایی که فرد دارد و هیجانهایی که میخواهد داشته باشد، با افسردگی رابطۀ مثبت و با بهزیستی رابطۀ منفی دارد. در یک طرح همبستگی، فراخوان شرکت در پژوهش به سی هزار مشترک همراه اوّل و ایرانسل شهر تهران پیامک شد و 1410 نفر (564 مرد) با میانگین سنّی 26 سال در پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش، یک پرسشنامۀ ساختۀ پژوهشگر برای اندازهگیری هیجانهای خواسته و داشته، مقیاس افسردگی مرکز پژوهشهای همهگیرشناختی و مقیاس رضایت از زندگی بود. تحلیلهای همبستگی و رگرسیون نشان دادند که ناهمخوانی مطلق هیجانهای خواسته و داشته (که نشان میداد هر آزمودنی تا چه اندازه هیجانهای دلخواه خود را تجربه کرده است)، حتّی در آزمودنیهایی که هیجانهای خوشایند را بیشتر و هیجانهای ناخوشایند را کمتر از آنچه میخواستند تجربه کردند و حتّی پس از کنترل آماری هیجانهای تجربهشده، توانست افسردگی بیشتر و بهزیستی کمتر را پیشبینی کند. پس خوشبختی فقط هیجانهای خوشایند نیست، بلکه هر هیجانی، اگر دلخواه ما باشد میتواند به خوشبختی ما کمک کند.
Most psychologists believe that happiness is to have too much of pleasant emotions and too less of unpleasant ones, but according to Aristotle, humans are happy if they have the emotions that they want to have, even if those emotions are unpleasant. With the purpose of examining this theory of Aristotle, the present study tested the hypothesis that the discrepancy between the emotions that an individual has and the emotions that he wants to have, has a positive correlation with depression and a negative correlation with well-being. In a correlational design, a call for participation in this study was sent to 30,000 subscribers of the Hamrahe Avval and Irancell in Tehran, and 1410 (564 men) people with an average age of 26 years old participated in the study. The research tools were a researcher-made questionnaire for measuring desired and experienced emotions, the Center of Epidemiological Studies Depression Scale, and the Satisfaction with Life Scale. Correlation and regression analyses showed that the absolute discrepancy between desired and experienced emotions (which showed that how much each participant has experienced his/her desired emotions) can predict more depression and less well-being, even in participants that experienced more pleasant and less unpleasant emotions than they desired, and even after statistically controlling experienced emotions. Therefore, happiness is not just the pleasant emotions, but any emotion, if desired, can increase our happiness.
خلاصه ماشینی:
پـژوهش هـای پیـشین نـشان دادهانـد کـه هـر انـدازه ناهمخوانی هیجانهای داشته و خواسته کمتر باشد، یعنی هر انـدازه مـردم هیجـانهـای دلخواه خود را بیشتر تجربه کنند، رضایت از زندگی بیشتر است (برای نمونه ، mpfeKa ٢٠٠٩ ,Mitte &؛ ٢٠٠٨ ,McKibban &Larsen, ).
کیتایامـا، مارکوس و کوروکاوا١ (٢٠٠٠) مشاهده کردند که در آمریکا، هیجانهـایی کـه رابطـه بـا دیگران را خراب میکنند اما خوشایند هستند (ماننـد غـرور) بـا خوشـبختی همبـستگی دارند، اما در ژاپن ، فقط آن دسته از هیجانهای خوشایند با خوشبختی همبستگی دارنـد که رابطه با دیگران را بهبود بخشند (مانند دوستی٢؛ و نگاه کنید بـه ( ,Kitayama, Ishii ٢٠٠٦ ,Ramaswamy &Imada, Takemura, ).
de Leersnyder, Kim, & Mesquita بنـابراین ، مردمـان فرهنـگ هـای گونـاگون، هیجـانهـای دلخـواه متفـاوتی دارنـد (٢٠٠٦ ,Schwartz ;٢٠٠١ ,Diener &Eid, ;٢٠١٦ ,Tamir, et al)، و این تااندازهای بـا نگرة ارسطویی هماهنـگ اسـت ، زیـرا اولا، نـشان مـیدهـد کـه بـرخلاف نظـر بیـشتر روان شناسان، همۀ مردم فقط به دنبال هیجانهای خوشـایند نیـستند بلکـه هیجـانهـای دلخواه آنها میتوانند ناخوشایند هم باشند، و ثانیا، معقول است که داشتن هیجانهـای دلخواه (و به گونۀ کلی داشتن هر چیزی که دلخواه ما باشد)، به خوشـبختی مـا کمـک می کند.
پژوهش های پیشین نشان دادهاند که افـسردههـا غمگین بودن را انتخاب کردهانـد (بـرای نمونـه ، & ,Millgram, Joormann, Huppert ٢٠١٥ ,Tamir) و ارزشمند دانستن هیجانهای خوشایند، بـه بهزیـستی کمـک مـیکنـد (برای نمونه ، ٢٠١٤ ,Diener &Bastian, Kuppens, De Roover, )، اما پژوهش کنـونی فراتر از این پژوهش ها نشان داد که مردم احساسهایی را که دارند با احساسهـایی کـه می خواهند داشته باشند مقایسه میکنند و نتیجۀ این مقایسه بر افسردگی و بهزیستی آنان اثر میگذارد.