چکیده:
مسئلۀ علم پیشین الهی و ارادۀ آزاد (اختیار) بشر از مهمترین و پیچیدهترین مسائل فلسفی در حیطۀ سنت ادیان ابراهیمی است که تحت عنوان تقدیرانگاری الهیاتی از آن یاد میشود .ما در این نوشتار با طرح جدید مسئله توسط زاگزبسکی، سه راهحل سنتی ــ راهحل بوئتیوس، راهحل اکامی و راهحل مولینا ــ را بررسی خواهیم کرد. بر اساس راهحل بوئتیوس، خداوند فرازمانی است. راهحل اکامی هم علم خداوند به اختیار ما را واقعیت نرم، نه واقعیت سخت میداند و بر اساس راهحل مولینا نیز فرض انتقال ضرورت گذشته انکار میشود. در ادامه خواهیم دید که در مسئله و راهحلهای آن به غلط جاودانگی خدا در زمان را فرض گرفتهاند که این رویکرد برخلاف الهیات آنسلمی است که خداوند را فرازمان برمیشمارد. در نهایت، نشان میدهیم که راهحل بیزمانی با الهیات آنسلمی و علم فعلی خداوند منطبق است. فاعلیت انسان در طول فاعلیت الهی قرار دارد، یعنی از یکسو، علم خداوند در رأس سلسلۀ علل و اسباب تحقق فعل است و بهمثابۀ یکی از شرایط تحقق فعل اختیاری محسوب میشود، و از سوی دیگر، علم و قدرت بشری در سلسلۀ اسباب و علل آن فعل قرار میگیرد. در نتیجه، استناد علم محدود بشر به علم نامحدود و فرازمان خداوند، منافی اختیار نیست.
The question of the divine foreknowledge and the human freewill (volition) is among the most important and complex philosophical issues within the Abrahamic religions tradition, which has come to be called theological fatalism. In the article at hand, we present the new reading of this issue by Zagzebski and discuss the three traditional solutions by Boethius, William of Ockham, and Molina. According to Boethian solution, God is atemporal. William of Ockham deems God’s knowledge of our freewill as a soft fact rather than a hard one, while Molina denies the premise of the transfer of past necessity. This article shows that the question and its solutions have wrongly deemed the eternity of God within time. That viewpoint is against Anselm’s theology that takes God as atemporal. Finally, we show that atemporality solution agrees with Anselm’s theology and God’s actual knowledge. The human’s agency is in line with God’s agency. That is to say, on the one hand, God’s knowledge is at the top of the causal chain that leads to the realization of an act and is considered as one of the conditions for the realization of the voluntary act. On the other hand, the human knowledge and power is part of the causal chain of that action. Therefore, the consideration of the finite human knowledge as relying on the infinite and atemporal knowledge of God does not contradict the human freewill.
خلاصه ماشینی:
بـه نحـوي کـه بي زماني و ابديت ، از بارزترين اوصاف کامل تـرين موجـود ممکـن قابـل تصـور محسـوب مي شـود٤ (٤٢٤ :١٩٩٨ ,Kretzman &Stump ) گـزارة دوم نيـز بازگوکننـدة تلقـي خـاص از آزادي است که بنا بر آن ، شرط آزاد بودن اين است که فاعل انسـاني آزادي عمـل داشـته و بتواند به گونۀ ديگر عمل کند (امکانات جايگزين ).
(٤) ضرورتا اگر ديروز خداوند به (B) باور داشته است ، بنابراين ، در حال حاضر وقـوع 2 B ضروريست [تعريف خطاناپذيري ]؛ (٥) اگر (P) اکنون ضروريست و ضرورتا اگـر P آنگـاه P→Q( Q)، بنـابراين وقـوع Q 3 اکنون ضروري است [اصل انتقال ضرورت ]؛ (٦) بنابراين ، اکنون ضروريست که B صادق باشد [٣ و ٤ و ٥]؛ (٧) اگر اکنون ضروريست که B صادق است ، پس شما نمي توانيد به گونۀ ديگري عمل 4 کنيد [تعريف ضرورت ]؛ (٨) اکنون B صادق است و شما نمي توانيد به گونۀ ديگر عملي غير از عمل واقـع شـده انجام دهيد [٦ و ٧]؛ (٩) اگر شما نمي توانيد به گونۀ ديگر عمل کنيـد، پـس وقتـي شـما آن عمـل را انجـام 5 مي دهيد، آن عمل را آزادانه انجام نمي دهيد [اصل امکانات جايگزين ]؛ (١٠) بنابراين ، وقتي «شما فردا از رسالۀ خود دفاع مي کنيد» شما آن عمل را آزادانـه [از سر اختيار] انجام نمي دهيد (٢٠١١ ,Zagzebski ;٥ :٢٠٠٥ ,Mann) اين استدلال به نحو منطقي صورتبنديشده و معتبر است .