چکیده:
روابط بینالملل بعنوان یک پدیده علمی، دارای ارکان متعددی است که یکی از رکنها، فرهنگ بعنوان اعتقادها، سنتها و عادتهای هر ملت میباشد. بنحویکه گروهی از تئوریپردازان روابط بینالملل همچون هانتینگتون، فرهنگ را عامل تنشهای بینالمللی میدانند و در مقابل آنها گروهی دیگر فرهنگ را عامل همگراییهای بینالمللی میدانند. پس هم اکنون که حیطه فرهنگ و مسائل فرهنگی بعنوان یک رکن مهم از ارکان روابط بینالملل در عرصه نظام بینالملل، مورد توجه میباشد واجب است تا با نگاهی علمی به مداقه در باب کارکرد فرهنگ در روابط بینالملل بپردازیم؛ پس در این مقاله، هدف، یافتن پاسخ این سوال است که فرهنگ بعنوان بنیادیترین شاخصه هر ملت، در بستر نظام بینالملل و عرصه روابط بینالملل چه کارکرد و کارویژهای دارد؟ لذا به شیوه کتابخانهای مطالب گردآوری گشته و به روشی توصیفی_تحلیلی به بررسی آنها پرداختهایم و سرانجام دریافتیم که فرهنگ به دلیل داشتن تاثیر متقابل بر جهانی شدن موجب تقویت قدرت نرم، تسهیل تجارت بینالملل، تبادل سریع و بینالمللی شدن علوم، انتقال سریع اخبار و ... در روابط بینالملل گشته است.
International relations as a scientific phenomenon has several pillars, one of which is culture as the beliefs, traditions and habits of each nation, such a way that one group of international relations theorists, including Huntington, sees culture as a cause of international tensions, while another group sees culture as a cause of international convergences. Therefore, now that the field of culture and cultural issues is considered as an important pillar of international relations in the international system arena, it is necessary to study the function of culture in international relations with a scientific view. So, in this article, the aim is to find the answer to the question that what is the special function of culture as the most fundamental characteristic of any nation in the context of the international system and the field of international relations? Therefore, we have collected the materials using a library method and studied them in a descriptive-analytical manner. Finally, we found that culture, due to its interaction with globalization, has led to the reinforcement of soft power, facilitation of international trade, rapid exchange and internationalization of science, rapid transmission of news, and some other results in international relations.
خلاصه ماشینی:
فرهنگ نه تنها بخش فراموش شده در روابط بینالملل نمیباشد بلکه اصولا بدون توجه به عناصر هنجاری، ارزشی و ایدئولوژیک فرهنگ، نمیتوان مبادرت به ارائه تئوری نمود (قوام، 1384: 298)، و نه تنها نظریه که حتی اتخاذ سیاست خارجه نیز متاثر از فرهنگ کشور اتخاذ کننده و قطعا همسو با فرهنگ ملت هدف میباشد در نتیجه فرهنگ در روابط بینالملل یکی از نگرشهای کاربردی برای مطالعه لایههای ساختار نظام بینالملل و نیز نقش بازیگران آن در تدوین و توسعه سیاست خارجی فرهنگی است (سازمند، 1383: 53).
در تئوری سازهانگاری، هویتها، هنجارها و فرهنگ نقش مهمی در سیاست جهانی ایفا میکنند یعنی هویتها و منافع دولتها توسط هنجارها، تعاملات و فرهنگها ایجاد میشود و این «فرایند» است که موضوع تعامل دولتها را تعیین مینماید پس سازهانگاری به این امر میپردازد که چگونه هویتها و هنجارهای اجتماعی مردم میتوانند با روابط نهادینه میان آنها گسترش یابد و روابط میان دولتها براساس معنایی که آنها برای یکدیگر قائلند میباشد (همان).
مذهب یکی دیگر از شاخصهای تاثیرگذار فرهنگی بر روابط بینالملل میباشد که در گذشته نیز طی قرون متمادی چه قبل از معاهده وستفالی و چه بعد از معاهده وستفالی بر مناسبات بینالمللی تاثیرگذار بوده و نقش مهمی در اتحادها و ائتلافهای بینالمللی داشته است اما سال 1648 میلادی و معاهده وستفالیا که در پایان جنگهای سی ساله مذهبی میان قدرتهای اروپایی منعقد گشت، از دو جهت حائز اهمیت است؛ یکی اینکه با به رسمیت شناختن دولت_ملت، سرزمین برای اولین بار اساس نظام سلسله مراتبی قدرت را در اروپا تشکیل داد و مردم تابعیت خود را از شخص امپراتور به دولت_سرزمین منتقل نمودند و به همین دلیل این معاهده معمولاً بعنوان اولین حقوق بینالملل جدید معرفی میشود.