چکیده:
چکیده آوردگاه راهبردی غرب آسیا از سال 1390، بهدلیل شکلگیری جنبشهای مردمی و امواج آزادیخواهانه، شاهد تکانههایِ ژرفِ بنیانبرافکنی در قالب تحولات موسوم به بیداری اسلامی بوده است. از میان کشورهایی که تحولات مزبور را تجربه کردهاند، سوریه بهعنوان یکی از مهمترین مراکز ثقل ژئوپلیتیک غرب آسیا، به سبب آنکه هستۀ مرکزی و هرم تعادلی میان صفبندیهای قدیم و جدید منطقه بوده، مورد توجه قرار گرفته است. شایانذکر است، مدتها پیش از آغاز بحران سیاسی ـ امنیتیِ سوریه، تهران بهدلیل مباحث مرتبط با محور مقاومت و لزوم نقشآفرینی در راستای آرمانهای انقلاب اسلامی ایران و همچنین حفظ و تقویت متحدانش در سطح منطقه، جهتگیریهای خاصی را در رابطه با این سرزمین راهبردی که ازلحاظ جغرافیای سیاسی اهمیت خاصی را در حوزۀ غرب آسیا احراز نموده، در پیش گرفته است. با توجه به موارد مزبور، این مقاله با اتخاذ روش توصیفی ـ تحلیلی، درصدد پاسخ به این پرسشِ نوآورانه برآمده است که «کنشگری جمهوری اسلامی ایران در پرتو بحران سیاسی ـ امنیتی سوریه متأثر از چه مواردی است؟». فرضیهای که با توجه به پرسش فوق مطرح شده، ناظر بر آن است که متأثر از بحران داخلیِ سوریه و نوع کنشگریِ محورِ «غربی ـ عَربی ـ عِبری» و جدا از تجمیع ابعاد مدنظر مکتب کپنهاک که امنیت اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و زیستمحیطی سوریه را با چالشهای بنیادینی روبرو ساختهاند، امنیت منطقهایِ تهران نیز با تهدیدات ژرفی از جنس تضعیف محور مقاومت، شکلگیری منازعات گفتمانی، تشدید تنشهای فرقهای ـ مذهبی و همچنین گستردگی جغرافیایِ منازعه در سطح منطقه مواجه شده است. ازاینرو، تهران راهبرد اتحاد با سوریه را بهمثابه فرصتی میپندارد که از رهگذر آن میتواند ضمن بسط قدرت منطقهای و تقویت ضریب امنیت ملّی، متعاقباً منافع ملّی خویش را نیز ازطریق مقابله با گروههایِ دولتی و شبهدولتیِ مخالف با محور مقاومت، پیگیری نماید.
Abstract The strategic region of West Asia since, due to the formation of popular movements and waves of freedom, has witnessed deep and devastating momentums since 2011 in the form of developments called the Islamic awakening. Among the countries that have experienced these developments, Syria has been considered as one of the most important centers of geopolitical gravity in West Asia, because it is the central core and the balance pyramid between the old and new alignments of the region. Remarkably, long before the beginning of the Syria political-economic crisis, Tehran, due to issues related to the axis of resistance and the need for playing a role in line with the ideals of the Islamic revolution of Iran, as well as maintaining and strengthening its allies in the region, had special orientations in relation to this strategic land that has gained special importance in terms of political geography in the West Asian region. Given these cases, this article adopts a descriptive-analytical method and attempts to answer the innovative question: "What are the items that affect the Islamic republic of Iran's activism in the light of the political-security crisis in Syria?". The hypothesis raised by the above question is influenced by the Syrian internal crisis and the activity type of the "Western –Arabic - Hebrew" axis, and apart from the aggregation of the dimensions considered by the Copenhagen school, which poses fundamental challenges to Syria's economic, political, military, social and environmental security, the regional security of Tehran has also faced deep threats such as weakening the axis of resistance, the formation of discourse conflicts, the escalation of sectarian-religious tensions, as well as the geographical spread of the conflict in the region. Therefore, Tehran considers the strategy of alliance with Syria as an opportunity through which it can pursue its national interests by confronting oppositional governmental and quasi-governmental groups, while expanding its regional power and strengthening its national security.
خلاصه ماشینی:
شايان ذکر است ، مدت ها پيش از آغاز بحران سياسي ـ امنيتيِ سوريه ، تهران به دليل مباحث مرتبط با محور مقاومت و لزوم نقش آفريني در راستاي آرمان هاي انقلاب اسلامي ايران و همچنين حفظ و تقويت متحدانش در سطح منطقه ، جهت گيريهاي خاصي را در رابطه با اين سرزمين راهبردي که ازلحا= جغرافياي سياسي اهميت خاصي را در حوزة غرب آسيا احراز نموده ، در پيش گرفته است .
با بررسي ادبيات موجود پيرامون تأثير بحران سوريه بر محيط امنيتي جمهوري اسلامي ايران در ميان آثار فارسي و انگليسي، ميتوان چنين اظهار داشت که با وجود کثرت منـابع در تجزيـه وتحليل وقايع ، هيچ يک از آثار نگاشته شده ، تاکنون نوع تأثيرگذاري بحران سياسـي ـ امنيتـي سـوريه را بـر منافع منطقه اي تهران از منظر مکتب کپنهاگ مورد بررسي قرار نداده اند و اينکه تاکنون رويۀ غالب در آثار منتشر شده در ذيل مباحثي همچون «رويارويي واشنگتن و مسکو»، «نقش شوراي همکاري خليج فارس و مشخصاً عربستان سعودي»، «تبيين نوع کنشگري گروه هـاي تروريسـتي ـ تکفيـري همچون داعش » و «تحليل وقايع موسوم به بيداري اسلامي» قابل دسته بندي است .
درخصوص نوع روابط راهبردي تهران ـ دمشق ذکر اين نکته ضروري مينمايـد کـه جمهـوري اسلامي ايران به عنوان دولت پيوندي که کانون پيوند چنـد حـوزة ژئـوپليتيکي و دو مخـزن بـزرگ انرژي جهان محسوب ميشود، با کمک سوريه توانسته است ضمن آزادي عمـل بيشـتر در تمـامي مسائل مهم منطقـه ، ازجملـه تجـاوزات رژيـم صهيونيسـتي، اشـاعۀ هسـته اي، تروريسـم ، امنيـت خليج فارس ، انرژي و آيندة عراق ، لبنان و افغانستان (٣ :٢٠١٥ ,Hadian) بـه حمايـت از متحـدان منطقه اي خود، به خصوص گروه هاي مبـارز فلسـطيني و حـزب الله مبـادرت ورزد.