چکیده:
مفهوم بازنمایی و توانایی متون ادبی در بازنمایی رخدادهای تاریخی از دیرباز در مطالعات ادبی مورد توجه قرار داشته است. روند داستانی شدن رخدادهای تاریخی نکتهای است که باید در بررسی حکایات تاریخی مورد توجه قرار گیرد. حکایاتی با محوریت رویدادها یا شخصیتهای تاریخی که تاریخ را به شکل دیگری عرضه کردهاند و از عناصر جادویی، معجزهوار و اسطورهای در بازنمایی رخدادهای تاریخی بهره بردهاند. ازاینرو ارائۀ چشماندازی تازه به حکایتهای متون عرفانی بهمنظور روشن کردن فرایند داستانی شدن این رویدادها و ادبی شدن این شخصیتها، اهمیت ویژهای دارد. ذکر حلاج را میتوان بهعنوان نمونۀ موفق بازنمایی ادیبانۀ یک رویداد تاریخی و بازاحیاء یک شخصیت تاریخی در یک متن عرفانی در نظر گرفت که بازنمایی عطار از سرگذشت او به یک اثر هنری مستقل از جنبۀ تاریخی آن تبدیل شده است. در این نوشتار پس از اشاره به جایگاه مفهوم بازنمایی در مطالعات ادبی و بررسی بازنمایی هنری رویدادهای تاریخی، با ارائه تعریفی از حکایت تاریخی، به طبقهبندی و تحلیل این حکایات در تذکرهالاولیاء عطار پرداخته شده است. نتیجۀ حاصل از این نوشتار گویای آن است که عطار با بهرهگیری از رویدادهای تاریخی و تبدیل کردن آنها به سلسلهای از حکایات و روایتهای ادبی ـ عرفانی به تبیین گفتمانهای عرفانی موردنظر خود پرداخته است.
The concept of representation and the ability of literary texts in representing historical events have been long focused in literary studies. The process of shaping narration in historical events should be considered in studying the historical anecdotes, the ones with the focus on historical characters or events that have presented the history in a different style by applying magical, miraculous or symbolic elements in representing historical happenings. Therefore presenting a new perspective to anecdotes of gnostic texts in order to clarify the process of inverting these events into story and making these characters literal will find special importance. The narration of Hussein Ebne Mansour Hallaj can be considered as a successful model of literary representation of one historical event and revival of one historical character in a gnostic text in which representing Attar’s destiny has been converted in to a single artistic effect apart from its historical aspect. In this text, following a reference to the place of representation concept in literary studies and analyzing the artistic representation of historical events, sorting and analysis of these anecdotes in Attar’s Tazkirat al- Awliya has been done through using a definition for historical narration. The result of this text reveals that Attar has tried to make clarifications about his targeted gnostic discourse by using historical events and converting them into series of literary anecdotes and narrations.
خلاصه ماشینی:
شرط اول هنر تکرار واقعیت نیست، بلکه بازآفرینی آن است: »ممکن است ادبیات برای ابداع آزادانٔە خود از عناصر تاریخی و واقعی استفاده کند )همانگونه که ارسطو میگوید تراژدی معمول میل به توسل به اسامی تاریخی دارد(، اما تقلید محض هدف مشخصٔە آن نیست؛ و آنجا که این امر هدف باشد، دیگر ادبیات خوانده نمیشود بلکه گزارش یا متن توصیفی یا نوعی تحقیق نامیده میشود« )هوف، ٥٦:١٣٦٥(.
ازآنجاکه در چنین بازنماییهایی تأکید بر روی نتیجٔە اخلقی و عرفانی مأخوذ از حکایات بوده است، به رویدادهای عبرتآموز تاریخی توجه بیشتری شده است و از سوی دیگر در برخی از بازنماییها، رویدادهایی که بتوان از آنها برداشتی اساطیری کرده و میان اجزای آن با اجزای روایات باستانی پیوندی برقرار کرد مورد توجه نویسندگان و شاعران قرار گرفته است؛ مرگ قهرمانانه و 4 شجاعانه برخی شخصیتهای تاریخی از این قبیل است.
از سوی دیگر عطار، از نقل و بازنمایی این رویداد تاریخی برای بسط اندیشههای عارفانه خود سود برده است؛ عصر اویس و عمر بن خطاب عصر تشرع و دینداری است، اما آموزههای پرسش و پاسخ میان این دو در حکایت عطار، بیشتر با تصوف و عرفان در معنی اخص آن که در زمانهای متأخرتر پدید آمده است مناسبت دارد تا آموزههای دینی آن روزگار؛ بهعبارتدیگر محتوای گفتگوی میان شخصیتها، تناسبی با تاریخ حقیقی این رویداد )دوران بعثت و پس از آن( ندارد و بیانگر گرایشهای عرفانی عطار است: »فاروق گفت: »یا اویس!