چکیده:
تفاوت های موجود میان رشته ها، به عوامل مختلفی بازمی گردد که ریشه اصلی اکثر آنها، تفاوتی است که در نوع نگاه رشته ها و همچنین در روش های مورد استفاده و ماهیت رشته ها وجود دارد. همین تفاوت ها سبب بروز رفتارهای علمی و استنادی متفاوتی در رشته های مختلف نسبت به یکدیگر می شود. از آنجایی که مطالعه رفتارهای علمی و استنادی و به ویژه لزوم انجام مطالعات تطبیقی رشته ها، بخش مهمی از زمینه های مطالعاتی علم سنجی را دربرمی گیرد، لزوم توسعه روش ها و ابزارهایی که بتواند ضمن در نظر گرفتن تفاوت های میان رشته ها، آنها را مقایسه پذیر کند، مسیله ای است که همواره در علم سنجی مطرح بوده است. با وجود این، ارایه پاسخ های قطعی به پرسش هایی مانند «چگونه می توان چند رشته یا حوزه علمی متفاوت و یا چند پژوهشگر از رشته های متفاوت را مورد مقایسه قرار داد؟» و یا «یک مقاله در حوزه علوم انسانی و اجتماعی معادل چند کتاب در حوزه دیگر است؟ یا به عبارتی، یک کتاب در حوزه علوم انسانی معادل چند مقاله در رشته دیگر است؟» در دستور کار مطالعات همترازسازی در علم سنجی قرار گرفته است. به این ترتیب، مسایل مطرح در این خصوص که چگونه می توان تولیدات و بهره وری علمی حوزه های تخصصی گوناگون را به طور صحیح و با در نظر گرفتن کلیه ابعاد و جوانب، نسبت به یکدیگر مورد مقایسه قرار داد، در سال های اخیر زمینه ساز انجام مطالعات نوین همترازسازی در علم سنجی بوده است. این مقاله در پی تبیین ضرورت های همترازسازی ارزیابی های حوزه های تخصصی متفاوت و شناسایی آسیب های غفلت از همترازسازی در این ارزیابی های تخصصی است که به صورت مطالعه موردی در حوزه هنر انجام شده است. این مقاله با رویکرد ترویجی به تحلیل، جمع بندی و انعکاس نتایج یافته های مرتبط به منظور روشنگری جامعه علمی در خصوص اهمیت همترازسازی در ارزیابی حوزه های تخصصی گوناگون پرداخته است. این پژوهش از نوع پژوهش های تحلیلی است که با استفاده از روش کتابخانه ای انجام شد. نتایج نشان می دهد مهم ترین آسیب هایی که مطالعات همترازسازی علم سنجی در پی رفع آن است، به این واقعیت باز می گردد که انجام ارزیابی و مقایسه رشته های علمی و یا پژوهشگران حوزه های مختلف بدون توجه به این تفاوت ها و مسایل در وهله نخست موجب خواهد شد ارزیابی کنندگان از انجام مطالعات تطبیقی رشته های مختلف با یکدیگر صرفنظر و فقط به سطح مقایسه درون رشته ای اکتفا کنند. این در حالی است که با تکیه بر مطالعات همترازسازی و بهره گیری از رویکرد مشابهت یا همسانی، ضمن در نظر گرفتن کلیه ملاحظات موجود در هر یک از حوزه های تخصصی، امکان مقایسه حوزه های تخصصی متفاوت فراهم می شود و نتایج کاربردی تر و سیاست گذارانه تری به برنامه ریزان و سیاست گذاران علم، فناوری و نوآوری قابل ارایه خواهد بود. به عنوان مثال شناسایی بروندادهای غالب هر حوزه، در خصوص حوزه هایی که از لحاظ ماهیتی تفاوت زیادی با سایر حوزه ها دارند همچون حوزه هنر که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت می تواند با استفاده راهکارهای مشابهی همچون همترازسازی و شیوه های مشابه که باز هم در این مقاله به آن اشاره شد در دستور کار اینگونه سازمان ها قرار گیرد.
The differences between the disciplines are due to a number of factors, most of which are rooted in the way the disciplines are viewed, the methods used, and the nature of the disciplines. The study of scientific and citation behaviors and especially the need for comparative studies of disciplines is an important part of the field of scientometric studies. Thus, the need to develop methods and tools that, while they take into account the differences between disciplines, are comparable has always been an issue, and it has been discussed in scientometrics. Nevertheless, on the agenda of alignment studies in scientometrics is providing definitive answers to the questions such as: how can one compare several disciplines or different scientific fields or several researchers from different disciplines? Or an article in the field of humanities and social sciences is equivalent to several books in another field, or in other words, a book in the field of humanities is equivalent to several articles in another field. Therefore, in recent years, the regarded issues of properly comparing the scientific products and productivity of different specialized fields while taking into account all dimensions and aspects have paved the way for new studies of alignment in scientometrics. This article seeks to explain the need for alignment of evaluations in different specialized areas and to identify the disadvantages of neglecting alignment in these specialized evaluations; Which has been done as a case study in the field of art. With the promotional approach, this article analyzes, summarizes and reflects the results related to the enlightenment of the scientific community regarding the importance of alignment in the evaluation of various specialized fields. Therefore, this research is a type of analytical research that was done using the library method. The results show that the most important harms that scientometric leveling studies seek to eliminate refers to this fact that evaluating and comparing scientific disciplines or researchers in different fields, regardless of the differences and issues, will primarily make evaluators refrain from the comparative studies of different disciplines with each other and suffice only with the level of internal comparison. However, by relying on alignment studies and using the similarity or similarity approach, while taking into account all the considerations in each of the specialized areas, it is possible to compare different specialized areas, and more practical and policy-making results will be available to planners and policymakers of Science, Technology, and innovation. For example, identifying the dominant outputs of each domain, especially domains that are fundamentally different from other domains, such as the arts domain explored in this article, can be addressed using similar strategies such as alignment and similar methods. The article pointed out that this should be included in the agenda of such organizations
خلاصه ماشینی:
استنادي علوم اجتماعي و نمايه استنادي علوم انساني و هنر نوروزي چاکلي و صمدي [٢٨] در مقاله خود به منظـور براي سنجش عملکرد پژوهشـي را مـورد بحـث قـرار داد و تأکيد بر ضرورت همترازسازي و نرمال سازي شـاخص هـاي لزوم گسترش نمايه ها و روش هاي مـورد اسـتفاده در علـوم ارزيابي بهـره وري پـژوهش بـه بررسـي تفـاوت هـاي بـين پايه به منظور به کارگيري آنهـا در علـوم اجتمـاعي و علـوم حوزه هاي علمي مختلف پرداختند و نشان دادند که به لحاظ انساني را بيان کرد.
بنابراين آنچه مشخص است اينکه مطالعات انجام شـده يافته ها فقط به سنجش رشته هاي يک حوزه در مقايسه با يکـديگر پرسش نخست : هنگام سنجش و ارزيابي حـوزه هـاي پرداخته اند و در حقيقت همترازسازي انجام شده ، به صـورت تخصصي مختلف بايکديگر چه ابعادي از تفاوت ها بايـد کلي در مورد کل قالب هاي اطلاعاتي به صورت يکسان بـه مد نظر قرار گيرند؟ کار گرفته شده اسـت و هـيچ يـک از پـژوهش هـاي مـورد بررسي متون و منابع موجـود در ايـن خصـوص نشـان بررسي به همترازسازي و وزن دهـي انـواع مـدارک در ازاي مـي دهـد کـه تفـاوت هـاي گونـاگوني از لحـاظ ماهيـت و نــوع ديگــر در بــين حــوزه هــاي مختلــف نپرداختــه انــد و رفتارهاي پژوهشگران در هر حوزه تخصصي وجود داردکـه راهکارهاي پيشنهاد شده بيشتر بـه همترازسـازي اسـتنادها بايد هنگام سنجش و ارزيابي پژوهشگران به آنها توجه کرد براساس استانداردهاي مختلف - آن هم بيشتر در يک شاخه اين تفاوت ها را مي توان به دو دسته تقسيم کرد [٣٧]: الـف .
Validation, normalization and evaluation of research evaluation indicators in different fields of science in Iran, with emphasis on the differences between disciplines (Master Thesis).