چکیده:
با توجه به مسئولیت زنان در خانواده و کارکرد موثر تعاونی ها در تامین نیازهای زندگی،گرایش زنان در امور تعاون در خورد تامل به نظر میرسد. زنان 6/49 درصد جمعیت کل کشور را تشکیل میدهند که حدود دو سوم آنان خانهدارند و 11درصد تعاونیهای فعال کشور به زنان اختصاص یافته است. این تعاونیها در بخش صنعت، کشاورزی و خدمات فعالیت دارند. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر بر گرایش زنان خانهدار به امور تعاون به شکل کیفی صورت گرفته است. با بهرهگیری از ابزار مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته در چارچوب «نظریه زمینهای» دادههای لازم از 15 نفر از زنان خانهدار 20 تا 60 ساله ساکن تهران در سال 1399 گردآوری و تنظیم شد، و پس از تحلیل یافتههای پژوهش، «نبود سرمایه» و «نبود شناخت از تعاون» به عنوان شرط زمینهای، «تواناییهای فردی» به عنوان شرط علّی، «خانواده و دوستان» به عنوان شرط مداخله گر، «تعهدات مالی، حقوقی و اخلاقی» به عنوان تعاملات و «ضعف نهادینه شدن فرهنگ تعاون» به عنوان پیامد در گرایش زنان خانهدار به امور تعاون مشخص شدند.
Cooperative-based human biological needs have existed since the beginning of human life and with the formation and development of cooperatives, especially after the Industrial Revolution, it has grown more. Women, as half of society, play an important role in the management of life.Given the responsibility of women in the family and the effective functioning of cooperatives in meeting the needs of life, women's orientation in cooperative affairs seems to be considered.Women make up 49.6 percent of the country's population; about two-thirds of whom are Housewife and 11 percent of the country's active cooperatives are dedicated to women. These cooperatives are active in industry, agriculture and services. The aim of this study was to identify the factors affecting the tendency of housewives to cooperative affairs in a qualitative manner.Using the tools of in-depth and semi-structured interviews in the framework of "Grounded theory", the necessary data were collected and adjusted from 15 housewives aged 20 to 60 living in Tehran in 1399, and after analyzing the research findings" Lack of capital" and "Lack of knowledge of cooperation" as a "Background condition"," Individual ability's" as "Causal condition", "Family and friends" As an" interfering condition"," Financial, legal and moral obligations" as Interactions and" Weak institutionalization of cooperative culture" as Consequences on the tendency of housewives to cooperative affairs were identified.
خلاصه ماشینی:
برهمین اساس ، این تحقیق کیفی با هدف شناسایی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر گرایش زنان خانه دار ٢٠ تا ٦٠ساله ساکن تهران به فعالیت تعاونی صورت گرفت .
منفرد (١٣٩٥، ١٧) در بررسی مشکلات حضور زنان در تعاونیها با هدف شناسایی راهکارها و زمینه های اشتغال و تشکیل تعاونیهای تولیدی و خدماتی زنان در استان بوشهر، با انتخاب ٣٩٠ نفر از زنان عضو تعاونی و ١٣٠ نفر از مدیران و کارشناسان تعاون به این نتیجه رسید که از نظر زنان ، مقررات دست و پاگیر و دیوان سالاری مانع مشارکت آنان در فعالیت های تعاونی است ؛ اما از نظر مدیران ، آشنا نبودن جامعه ، خصوصاً زنان ، با فرهنگ تعاون مانع مشارکت آنان است .
با این مقدمه ، در تحقیق حاضر تلاش شد عوامل اجتماعی فرهنگی مؤثر بر گرایش زنان خانه دار به امور تعاون با هدف تقویت مشارکت بیشتر و پویاتر آنان در این بخش از اقتصاد شناسایی شود.
در این تحقیق «تواناییهای فردی» به عنوان شرط عّلی مؤثر بر «عدم گرایش زنان خانه دار به فعالیت های بخش تعاون » تعیین شد.
در این تحقیق ، «خانواده و دوستان » به عنوان شرط مداخله گر بر «عدم گرایش زنان خانه دار به فعالیت های بخش تعاون » تعیین شده است .
نتیجه گیری و پیشنهادها در این پژوهش ، عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر گرایش زنان خانه دار به امور تعاون مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفتند.
عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر گرایش زنان خانه دار به فعالیت بخش تعاون در قالب یک مدل پارادایمیک شامل شرایط زمینه ای، علّی، مداخله گر، تعامل و پیامد در شکل زیر ارائه شده است : (رجوع شود به تصویر صفحه) بخشی از نتایج این تحقیق با نتابج تحقیق روستا و همکاران (١٣٨٩) همسوست .