چکیده:
سیدیحیی بن بهاءالدین شیروانی، صوفی و شاعر و ادیب قرن نهم هجری (868 ق) است که در شهر شاماخی متولد شد. او ملقب به پیر ثانی و از مشایخ طریقت خلوتیه است. آثار و رسالههایی از عارف وجود دارد که در آنها به شرح مسائل و آموزههای عرفانی پرداخته است. شیروانی در رساله منازل العاشقین چهل منزل عرفانی را معرفی میکند و تقسیمبندی هفت گانه او از مقامات عرفانی به اسفار صدرایی شباهت دارد. مقامات از نظر او عبارتند از: سیر الی الله، سیر لله، سیر علی الله، سیر مع الله، سیر فی الله، سیر عن الله، سیر بالله که ناشی از خودسازی درونی و پرورش روح با مجاهده، محبت و سیر در الله است. در رساله اطوار القلوب به حالات و مراتب قلب میپردازد و هفت طور را نام میبرد که عبارتند از: صدر، قلب، شغاف، فواد، حبه القلب، سویدا و مهجه القلب. درباره رسیدن به حقیقت عقیده دارد که سالک به وسیله شریعت با رعایت طریقت سلوک به حقیقت نائل میشود.
Seyyed Yahya bin Baha'ddinShirvani, Sufi and poet and scholar of the ninth century AH (868), was born in Shamakhi city. He is known as the Second Believers and halvatic paths Sheikh. There are works and treatisesin which they describe the mystical issues and teachings. Shiravani in the treatise called Manazelal-Asheqin introduces forty mystical home and his seven divisions of the mystical stages are similar to AsfarSadrai. The mystical stages in his view are: Journey to Allah, journeyto Allah, journey on Allah, journey with Allah, journey in Allah, journey in Allah, journey to Allah)which is due to the inner self-creation and the breeding of the soul with endeavor, kindness and journey is in Allah. In the treatise the AtvarAl-ghoolob, he addresses the state and position of the heart and names seven ways: Sadr, Heart, Passionate,Fu'ad, Habat al-ghalb, Soveida and Cool heart. He believed about reaching to truthwho mystical achievesby Shariah with observe the pathsmystic to the truth.
خلاصه ماشینی:
مریدان او در چهار گوشة عالم منتشر شده و با نور خلوتیگری دنیا را منور کردند» (Məmmədli,2016: s32) همچنین ریختیم ذکر میکند که پدر سید یحیی تمایل به پیوستن او به خلوتیه نداشته و حتی برای جدایی او از این طریقت به زور متوسل شد، اما بعد از مدتی بواسطة جذبهای که در فرزند خود دیده است مرید او شد.
سید یحیی معنقد است گذشتن از راههای عظیم معرفت به تنهایی برای سالک میسر نیست زیرا پایانی ندارد، عقل ناقص است، اما با همراهی دل میتوان در این وادی قدم گذاشت: قابـل عرفـان حضـرت دل بود هر که دل نشناخت بیحاصل بود دل جمال دوست را آیینه است این علامـت با دل بیکینه اسـت (همان: 58) دل نیز باید پاک و صیقلی گردد تا بتواند مشاهدهی صفات حضرت حق کند.
»(مغ، رموز الاشارات، 51 ) سید یحیی میگوید: اگر گویی که بتوانم قدم درنه که بتوانی وگر گویی که نتوانم برو بنشین که نتوانی (مج، کشف القلوب، ص16) شیروانی تجلیات الهی را بینهایت میداند: «بدان ای عزیز من که تجلّیات حق را نهایت نیست صدهزاران تجلّی اکبر کند بر چنین وجودی که یکی از آن به یکی دیگر نماند اگر هزار سال در دنیا باشد این تجلّیات برو آید که یکی از یکی عالیتر باشد چون حق را نهایت نیست تجلیاتش را نیز هم نهایت نیست»(مغ،رموزالاشارات، تصویر51).
سید یحیی شیروانی در رسالههای خود مبانی و مسائل عرفانی را تبیین میکند که برخی از مهمترین مبانی که او بدان پرداخته اینگونه است: وادی مراحلی است که سالک باید برای رسیدن به حقیقت آن را طی کند.