چکیده:
بی شک هدف از برپایی همایشهایی همچون میراث مشترک ایران و عراق چیزی جز بازیابی خزائن علمی و فرهنگی این سرزمینها و احیاء و بازسازی تمدن بزرگ اسلامی نیست. بررسی میراث هنری ایرن و عراق در طول تاریخ ما را با موارد متعددی از اشتراکات هنری همچون نسخ مصور، ابنیه، نظام موسیقایی و صنایع دستی مواجه خواهد نمود که معرفی هریک از آنها قطع به یقین برای مطالعات هنر اسلامی بسیار ارزشمند خواهند بود. اما به نظر نگارنده آنچه در حوزه هنر اسلامی چه در ایران و عراق و چه در سایر کشورهای اسلامی در وهله نخست باید مورد تدقیق قرار بگیرد، کاستی بزرگ مکتب هنر اسلامی، یعنی مشخص نبودن مبانی تئوریک و نظری آن است. پرواضح است که یافتن وجوه مشترک بین موارد خاص از هنر ایران و عراق، بر دامنه آگاهیهای محققین خواهد افزود. اما سوال این است که آیا این به تنهایی به معنای توانمند ساختن هنرمندان معاصرِ ایران و عراق در جهت احیا و بازسازی تمدن بزرگ اسلامی خواهد بود؟. تا هنگامیکه هنرمند اسلامی نداند اندیشه، ضوابط و قواعد حاکم بر هنر اسلامی چیست، سخن از تأثیرات، تأثرات و یا مشترکات هنری دو سرزمینی که به لحاظ شرایط ایدئولوژیک و استراتژیک بیشک شامل موارد بسیاری خواهند بود، آنچنان که باید انقلابی در هنر ایجاد نخواهند کرد. در ابتدا باید سرچشمه این اشتراکات معرفی و در ادامه تقویت گردند. نگارنده قصد دارد تا با چنین نگاهی به احیاء میراثهای مشترک ایران و عراق بپردازد. بدنبال چنین هدفی، در جهت تقریب هرچه بیشتر به اهداف همایش، مقاله با محوریت دیدگاه گروهی از اندیشمندان و حکمای ساکن عراق در سدههای نخستین اسلامی، به تعریف زیبایی در هنر اسلامی خواهد پرداخت. این مقاله بطور مشخص به بررسی تطبیقی مفهوم زیبایی در آراء ابن هیثم و اخوان الصفا با توجه به دو کتاب معنا و مفهوم زیبایی المناظر و تنقیح المناظر و هندسه خیال و زیبایی هر دو از تالیفات حسن بلخاری میپردازد.