چکیده:
ابنسینا در منطق، دستهای از الفاظ را بازشناسی میکند که معانی آنها، در مقام صدق بر افراد،
مشکّک «اختلافاتی، از جمله تقدّم و تاخر، دارند و مشکّک خوانده میشوند. او این گونه الفاظ را
معرفی میکند. از مثالها و» مشکّک به حسب نسبت «مینامد و قسمی دیگر را تحت عنوان» مطلق
عبارات او در مباحث مربوط، میتوان نتیجه گرفت که: مشکک نسبی، الفاظی هستند که افراد آن، در
نسبتداشتن به مبدا یا غایت واحدی، اتفاق دارند، اما به حسب قرب و بعد به آن مبدا یا غایت،
مختلفاند، البته این قسم مربوط به ماهیات است، برخلاف تشکیک مطلق که در وجود جاری است؛
البته با قرائن و شواهدی از کلمات ابنسینا میتوان تشکیک نسبی را در موجود نیز جاری کرد، امّا
لوازم آن باید با مبانی حکمت سینوی تطبیق داده شود تا منافاتی بویژه در معیار و ملاک این گونه
تشکیک مشاهده نشود.
خلاصه ماشینی:
از مثال ها و عبارات او در مباحث مربوط ، ميتوان نتيجه گرفت که : مشکک نسبي، الفاظي هستند که افراد آن ، در نسبت داشتن به مبدأ يا غايت واحدي، اتفاق دارند، اما به حسب قرب و بعد به آن مبدأ يا غايت ، مختلف اند، البته اين قسم مربوط به ماهيات است ، برخلاف تشکيک مطلق که در وجود جاري است ؛ البته با قرائن و شواهدي از کلمات ابن سينا ميتوان تشکيک نسبي را در موجود نيز جاري کرد، اما لوازم آن بايد با مباني حکمت سينوي تطبيق داده شود تا منافاتي بويژه در معيار و ملاک اين گونه تشکيک مشاهده نشود.
اما وقتي به وجود اضافه شوند، به خاطر بهره اي که از وجود ميبرند، افراد از يکديگر متمايز ميشوند و به تبع تقدم و تاخر، شدت و ضعفي که در وجود است ، بر افراد خود به صورت متفاوت صدق ميکنند و مشکک خوانده ميشوند، اما اين نوع نسبت هم ، در اينجا منظور نيست ؛ زيرا مثال هايي که ابن سينا ذکر کرده است ، از دايرة اين مفاهيم خارج اند و بيشتر، فيلسوفان حکمت متعاليه دربارة آنها بحث ميکنند(سبزواري، ١٤٣٢هـ، ج ٢، ص ٨١ ؛ طباطبايي، ١٣٩٠، ج ١، ص ٣٨).