چکیده:
رهیافت به تفسیر صحیح قرآن کریم، با بهرهگیری از اسلوب های گوناگونی، امکان دارد که از جملۀ آن، استفاده از «سیاق» است. بیتوجّهی به این روش، گاهی مفسّر را در فهم آیات، دچار اشتباه میکند. هدف از نگاشتۀ کنونی بررسی کاربردهای سیاق در جزء سی ام قرآن کریم بر اساس تفسیر المیزان و مقایسۀ آن با تفسیر مجمع البیان به منظور نشاندادن میزان اهمّیت سیاق در تفسیر آیات و تاثیر توجّه و عدم توجّه به این قرینه در شکل گیری آرای تفسیری است. در این نگاشته پس از نگاهی گذرا به معنای سیاق در لغت و اصطلاح و انواع و شرایط بهره بردن از آن، به بررسی تطبیقی عملکرد علّامه طباطبایی و علّامه طبرسی، پرداخته می شود.
خلاصه ماشینی:
هدف از نگاشتۀ کنونی بررسی کاربردهای سیاق در جزء سیام قرآن کریم بر اساس تفسیر المیزان و مقایسۀ آن با تفسیر مجمع البیان به منظور نشاندادن میزان اهمّیت سیاق در تفسیر آیات و تأثیر توجّه و عدم توجّه به این قرینه در شکلگیری آرای تفسیری است.
واژگان کلیدی کاربرد سیاق، علّامه طباطبایی، علّامه طبرسی، روش تفسیر، علوم و معارف قرآن درآمد استفاده از سیاق به منظور تفهیم مقصود به مخاطب، راهکاری ادبی برای فهم بهتر متن است که از آن در اصول و فقه نیز استفاده میشود.
اهمّیت این قرینه در کشف مقصود آیات قرآن به اندازهای است که در برخی آیات، مانند آیه تطهیر، برداشت نادرست از سیاق و شرایط استفاده از آن، موجب نزاع شدیدی میان مفسّران شیعه و سنّی شده است.
حال، در آیه شریفۀ «كَلّا لَـمّا یَقضِ ما اَمَرَهُ» پرسش این است که لفظ مذکور به کدامیک از معانی یادشده، به کار رفته است؟ معنای منتخب، چه تناسبی با آیات سابق دارد؟ علّامه طباطبایی معتقد است که سیاق آیات پیشین، پرسشی را در ذهن ایجاد کرده که بهوسیلۀ «کَلّا» به آن، پاسخ داده شده است.
توجّه به سیاق آیات پنجم، هفتم و هشتم این سوره که مطالبی را در رابطه با کفوربودن انسان، حبّ او نسبت به مال و برانگیختهشدن مردگان مطرح میکند و مخاطب آن انسان است، برای فهم مرجع ضمیر «هـ» در آیه ششم به کار آمده است.
توجّه بسیار علّامه طباطبایی به این قرینه عقلایی، موجب دقّت بیشتر در تفسیر شده است؛ قرینهای که پیامبر و اهل بیت^ نیز از آن برای تبیین قرآن کریم استفاده میکردند.