چکیده:
The rule of contraposition was used by Aristotle and later popularized during the medieval period in both Arabic and Latin logics. In this paper, we investigate the role of Aristotle and ancient commentators on developing the subject. We show that although Aristotle had used contraposition (on conditionals and indefinite affirmative categorical propositions), Proclus was the first to apply it to universal affirmatives and Philoponus was the first to name the rule. The latter used the rule on possible propositions too, which yielded to Simplicius’ thorough objections. We have found no ancient logician who could apply the rule to quantified categorical propositions except universal affirmatives, nor have we encountered any ancient logician who thoroughly investigated the rule with regard to all kinds of modal propositions. It seems that these developments occurred in later stages of the history of logic.
قاعده عکس نقیض یکی از مهمترین قواعد منطق سنتی است که هرچند ارسطو ان را در
عمل به کار برده است، منطق دانان بعدی بودند که این قاعده را به عنوان یک قاعده منطقی بازشناختند
و فراگیر ساختند. در این مقاله، نقش ارسطو و شارحان باستان در تطور این قاعده بررسی شده است.
نشان داده ایم که هرچند ارسطو این قاعده را در مورد شرطی های متصل و گزار ه های حملی موجب
به کار برده است، پروکلس نخستین کسی است که عکس نقیض را به صراحت بر حملی های « مهمل »
اعمال کرده و یحیای نحوی (فیلوپونوس) نخستین کسی است که برای این قاعده نامی « کلی » موجب
جاری ساخته و اعتراضهای « ممکن » قرار داده است. یحیی همچنین این قاعده را بر گزاره های
معاصر خود، سیمپلیکیوس، را برانگیخته است. با همه اینها، هیچ منطقدانی در دوران باستان نیست
(یا ما نمی شناسیم) که عکس نقیض گزار ههای محصور بهجز موجب کلی را به دست داده یا بررسی
کرده باشد، چنانکه منطقدانی را در این دوره نیافتهایم که بحث مستوفایی از قاعده عکس نقیض در
موجهات ارايه کرده باشد. به نظر می رسد که گسترش این قاعده به هم ه محصورات و همه موجهات
در دور ه های متاخرتر تاریخ منطق رخ داده است.