چکیده:
در آیات و روایات تأکید بسیاری بر معرفت نفس شده است؛ تا آنجا که آن را نزدیکترین راه برای رسیدن به معرفت رب معرفی کرده اند. نفس ناطقه انسانی علاوه بر تجرد خیالی و عقلی، دارای فوق تجرد عقلی است که ویژگیهای بساطت و بیحدی را برای آن بر میشمارند؛ از این رو فوق تجرد عقلی بدین معناست که نفس در هیچ مرتبهای از مراتب کمالی متوقف نمیشود و قابلیت ارتقا به بالاترین مرتبه نظام هستی بعد از مقام ربوبیت را داراست که در این حال آن را به حقیقت محمدیه و القاب دیگر نام میبرند. این نوشتار حائز نوآوریهایی بدین قرار است: الف) ارائه تصویر بهتر از معرفت نفس در مقام فوق تجرد عقلی و مقام لایقفی آن در دو ساحت وجودی و ماهوی؛ ب) کشف معنای حقیقی برخی آیات قرآنی که مناسب این مقاماند؛ ج) درک معانی بلند حکمی کلام معصومان در مقام حقیقی نفس ناطقه انسانی. آیات و روایات در مقام فوق تجرد بسیار است؛ از این رو اگر قایل به مقام فوق تجرد عقلی نشویم، در فهم بسیاری از حقایق آیات و روایات ناتوان خواهیم بود و تفسیر دقیقی از آن نخواهیم داشت.
There is a great stress on cognition of the soul in Qur’an’s verses and narrations such that it is introduced as the shortest way to achieve God’s cognition. Human’s rational soul has rational super-immateriality, in addition to rational and imaginary immateriality, which is considered indivisible and endless. Therefore super-immateriality means that soul is not stopped at any level of perfection and can be promoted to the highest level of the system of being after the station of divinity; at this stage it is called ‘haqiqate Mohammadieh’ and other titles. This writing has the following innovations: a) presenting a better picture of the cognition of the soul, in both existential and essential fields, at the station of rational super-immateriality and at the non-stopping or continuance (la-yaqefi) station; b) discovering the litteral meaning of some Qur’anic verses appropriate for this station; c) understanding the elevated and wise meaning of the infallible Imam’s words at the true station of human’s rational soul. There are many [Qur’anic] verses and narrations on the super-immaterial station; thus if rational super-immaterial station is not considered, we will not understand many realities hidden in the verses and narrations and will not figure out their exact interpretation.
خلاصه ماشینی:
معناشناسي فوق تجرد با توجه به آيات و روايات در معناشناسي فوق تجرد دو معنا و مفهوم مطرح ميشود که اين دو مفهوم در تقابل با يکديگر نيستند؛ بلکه به امر واحد بازگشت ميکنند: الف ) فوق تجرد نفس به معناي مقامي فوق موجودات مجرد عقلي است که گفت وگوي جبرئيل با پيامبر در معراج نبي به همين مطلب دلالت دارد: «فلمّا بلغ إلي سـدْره اْلمُنْتهي فاْنتهي إلي اْلحُجُب فقال جبْرئيلُ تقدّمْ يا رسُــول اللّه ليْس لي أنْ أجُوز هذا اْلمکان و لوْ دنوْتُ أْنمُله لاحْترقْت ُ: چون پيامبر خدا به سدره المنتهي نايل شد، پس به حجاب هايي رسيد و آن گاه جبرئيل گفت اي رسول خدا پيش برو، سزاوار نيست که من بر اين جا گذر کنم و اگر يک بند انگشت نزديک تر شوم خواهم سوخت » (مجلسي، ١٤٠٣، ج ١٨، ص ٣٨٢)؛ چراکه قابليت اين موجود مجرد در اين حد خاص است که در آن خلق شده و بنا بر شاکله وجودي که دارد، توان و قابليت صعود به مقام بالاتر را ندارد: «وما مّنا إّلا لهُ مقامٌ معْلُوم ٌ» (صافات : ١٦٤)؛ يعني حد وجودي او همين مرتبه تجرد عقلي ميباشــد؛ ولي نفس ناطقه انســاني فوق اين مقام را داراســت و قابليت صــعود از مرتبه موجودات مجرد عقلي را نيز دارد؛ تا آنجا که موجودات مجرد عقلي همه شأني از شئون وجودي او ميگردند و اين مقام را اصطلاحاً «فوق تجرد عقلي» مينامند.
در اين صورت يک نحوه صيرورت و دگرگوني در نفس پديد آمده ، با مراتب قرآن متحد ميگردد، بلکه بنا بر اتحاد عاقل و معقول خود قرآن ميشـــود؛ از اين رو هنگامي که معنايي از معاني آن فهميده شـــد و درجه اي از درجات آن يافت شد، بايد به معناي ديگر و حقايق عميق تر آن پي برد؛ زيرا قرآن اقيانوس عميقي اســت که پاياني براي آن به تصــور نيايد و همان طور که خداوند صمد است ، کتابش نيز صمد است و صمد يعني چيزي که هيچ جاي خالي ندارد و به همين جهت اسـت که انسـان کامل را قرآن ناطق ميگويند (حسـن زاده ، ١٣٩٠، ص ٢٤٥).