چکیده:
طبقهبندی واژهها بهمنظور ساماندهی و دسترسی آسان به ابعاد مختلف آنها و همچنین تجمیع اطّلاعات، از موضوعاتی است که از دیرباز در حوزۀ مفهومشناسی و اصطلاحشناسی مورد توجّه پژوهشگران بوده است. پژوهش حاضر دو هدف عمده دارد. هدف اوّل این است که براساس دو رویکرد مفهومی فلبر (1984) و لانگاکر (2008 و 2013) منتخبی از واژههای محتوایی فرهنگ لغت معین را به طبقهبندیِ معنایی کند تا کارایی این دو رویکرد در طبقهبندی واژههای عمومی این فرهنگ لغت و نیز امکان تلفیق دو رویکرد و دستیابی به انگارهای جامعتر را بررسی کند. هدف دوم این است که با مفهومشناسیِ مدخلهای مستخرج از فرهنگ لغت پیشگفته، مفاهیم زیربنایی آنها را شناسایی و دستهبندی کند و مزایا و معایب طبقهبندیِ بهدستآمده را با دو طبقهبندی فلبر و لانگاکر مقایسه نماید. دادههای پژوهش شامل (990) واژۀ محتوایی است که بهروش تصادفی نظاممند از فرهنگ معین استخراج شدهاند. نتایج پژوهش نشان میدهد که طبقهبندی فلبر و لانگاکر هیچکدام کارایی لازم برای طبقهبندی همۀ واژههای فرهنگ لغت را ندارند و تلفیق این دو نیز ما را به طبقهبندی جامع و کارآمدی نمیرساند؛ بنابراین، راهحل را در مفهومشناسی مدخلهای واژگانی یافتیم که درنتیجۀ آن، تعداد (45) مفهوم شناسایی و در قالب الگویی منسجم ارائه شد.
The classification of words for organization and easy access to their various dimensions, as well as the aggregation of information, is one of the topics that has long been the focus of attention of researchers in the field of conceptoloy and terminology. This research has two objectives. First, to classify a selection of content words in Moein Dictionary based on the approaches of Felber (1984) and Langacker (2008, 2013), in order to examine the capability and efficiency of approaches in classifying the general words of dictionary, as well as the possibility of combining the approaches and achieving a more comprehensive paradigm. Second, to identify and categorize the underlying concepts of the entries extracted from dictionary via conceptology, and compare the advantages and disadvantages with the classifications of Felber and Langacker. The data includes 990 content words extracted from the Moein dictionary, by the random sampling method. The results of the study show that Felber and Langacker’s classifications and the combination do not possess the essential efficiency to classify all words in the dictionary. Thus, the solution found in the conceptology of lexical entries, as a result of which 45 concepts were identified and presented as a unified model.
خلاصه ماشینی:
در ایـن راسـتا، سـه پرسـش اصـلی مطـرح مـیشـوند کـه عبـارت انـد از: (١) طبقه بندیهای مفهومی فلبر و لانگاکر تا چه حد قابلیت استفاده در واژه های عمومی فرهنگ لغت معین را دارند؟ (٢) آیا میتوان این دو طبقه بندی را تلفیق نمود و به انگـاره ای جـامع تـر دسـت یافـت ؟ (٣) درصورتی که دو طبقه بندی نام برده کارایی لازم را نداشته باشند، طبقه بنـدی حاصـل از مفهـوم شناسـی مدخل های واژگانی چه مزایایی نسبت به آن دو خواهد داشت ؟ دلیل استفاده از دو رویکرد فلبر و لانگاکر در پژوهش حاضر این اسـت کـه اوّ لـی بـرای مطالعـه و نگارش فرهنگ های تخصّصی (یا اصطلاح نامه ها) ارائه شده است ؛ امّا دومی به طبقه بندی همۀ واژه های زبان ازجمله عمومی و تخصّصی میپردازد.
Cognitive Grammar به کمک واژه های یکی از معروف ترین و معتبرترین فرهنگ لغت های زبان فارسی، امکان تلفیق آن هـا و دستیابی به انگاره ای جامع برای طبقه بندی واژه ها، خواه عمومی و خواه تخصّصی، ارزیابی شود؛ افـزون بر این ، درصورتی که تلفیق این دو رویکرد به شکل گیری انگاره ای کارآمـد بـرای طبقـه بنـدی معنـایی مدخل ها منجر نشود، میکوشیم با انجام تحلیلی مفهوم شناختی از مدخل های فرهنگ معین ، به طبقه بندی جامع تر و کارآمدتری دست یابیم .
برای مفهوم شناسی لازم است یکایک مدخل های واژگانی استخراج شده از فرهنگ لغت معین بررسی و تحلیل شود تا پی ببریم که هریک از این مدخل ها بیان گر چه مفهومی هستند و آن ها را چگونه میتوان براساس مفهومی که درون خود دارند، طبقه بندی کرد.