چکیده:
مسأله ولایت فقیه در میان اندیشمندان شیعه به ادله گوناگون دینی و قرآنی مستند شده است که در این میان، دلالت «آیه اولوالامر» (نساء(4): 59)، به دلیل اهمیت آن در مسأله حکومت اسلامی، در خور بررسی مستقل است. فارغ از آرای تفسیری مفسران اهل سنت که مضمون آیه را شامل احکام عموم حاکمان دانستهاند، نظریه مورد اتفاق مفسران شیعه، تفسیر اختصاصی آیه به امامان معصوم علیهم السّلام است. در عین حال، برخی از محققان متأخر، از توسعه دلالت آیه نسبت به ولایت فقیهان عادل در عصر غیبت نیز سخن گفتهاند که از منظر و روش تفسیری قابل بحث و بررسی است. در این مقاله از منظری روششناختی، این توسعه دلالی بر پایه روش تشکیکی در تفسیر قرآن، قابل دفاع دیده شده است. بر اساس این روش تفسیری که در واقع از گونههای تفسیر تأویلی یا توسعهای است، تفسیر مزبور با دیدگاه مورد اتفاق و همچنین روایات اهل بیت علیهم السّلام نیز سازگار نشان داده شده است. مقاله به روش تحلیل گفتمان و جمعآوری دادهها به شیوه کتابخانهای انجام شده است.
The Shi’a scholars have offered ample religious and Quranic evidence to substantiate the question of ‘the guardianship of Muslim jurist’, one of which is the verse no. 59 of Sura al-Nisa’ (4: 59) worthy of being independently studied because of its importance in the issue of Islamic government. Apart from the exegetical views and opinions of the Sunni exegetes or interpreters who tend to regard the theme of the verse as including judgements on rulers in general, the view agreed upon by the majority of the ShiÝa exegetes is that the explicit implication of the verse in question is only the Infallible Imams (peace be upon them). However, some of the latest scholars have spoken of the verse in such a way that it extends to include the authority or guardianship of just Muslim jurists in the period of Occultation, a subject which can be discussed methodically from exegetical point of view. In this article, from a methodical point of view, this extension by signification is seen to be defensible on the basis of the method of equivocation in the Qur’anic interpretation. Based on this exegetical method, which is, in fact, a form of hermeneutic interpretation or interpretation by extension, the mentioned interpretation of the verse has been shown to be in line with the view agreed upon by the majority of ShiÝa exegetes and with the traditions transmitted from the household of the Prophet. The article is done through discourse analysis and data-collection is based on library method.
خلاصه ماشینی:
طبعاً از منظر روششناختی، این تأکید بیش از آنکه بر اختصاص دلالی و تفسیری این مفاهیم ناظر باشد، حاوی نکاتی کلامی و در فضای مجادلات و حساسیتهای مذهبی و نفی برداشتهای ناروای تفسیری بوده است؛ وگرنه دلالت عام این مفاهیم در چارچوب نص قرآنی و ضوابط دینی به ویژه در نظریه تفسیر قرآنگرایانه مفسرانی چون علامه طباطبایی قابل انکار نیست و اصولی چون جری و انطباق مفاهیم قرآن، امکان نگرش تشکیکی توسعهای به آیات را فراهم میسازد؛ چنانکه بر همین اساس، مرحوم علامه طباطبایی از توسعه ضابطهمند دو مفهوم «الرّاسِخُونَ فِیالْعِلْمِ» و «أهلالذکر»، به رغم روایات اختصاص آنها به اهل بیت: سخن گفته است.
(v) در خصوص مفهوم «الراسِخُونَ فِی الْعِلْم»، در ذیل آیه 7 سوره آل عمران، بهرغم روایات متعددی در اختصاص آن به اهل بیت: و محکومیت جریانی که خود را به جای اهل بیت، داعیهدار این وصف معرفی میکردند (نهج البلاغه، خطبه 201)، گاه از تفسیر این وصف بر پایه کمالات نفسانی و عملی؛ مانند درستی و راستگویی و عفت که با مراتب مختلف قابل تطبیق بر اهل ایمان است، یاد شده که بهرغم نقل آن در منابع اهل سنت، در میان عالمان شیعه نیز تلقی به قبول شده است (طبری، 1412ق، ج3، ص123 و طباطبایی، 1417ق، ج3، ص70) و گاه نیز به صراحت، علم تأویل کتاب (که در آیه مزبور وجه ممیز راسخان شمرده شده)، به برخی دوستان صدیق اهل بیت: نسبت یافته است (حرّانی، بیتا، ص325؛ اسعدی و طیبحسینی، 1390، ص245-236؛ اسعدی، 1385، ص316-309 و همو، 1388، ش53، ص58-48).