چکیده:
رقابت سیاسی به عنوان سازوکار مسالمتآمیز چرخش قدرت در علم سیاست جدید کاملاً پذیرفته شده است. این مقوله در لیبرالیسم، بر اساس و مبانی خاصی پایهریزی شده است. نوشتار پیش رو ضمن بررسی مبانی رقابت سیاسی در لیبرالدموکراسی، تلاش میکند با رویکردی انتقادی به نقد آنها هم بپردازد تا رقابت سیاسی برساخته از این مبانی را به چالش بکشد. این پژوهش با چنین هدفی و با روش تحلیلی ـ استنباطی از دادههای کتابخانهای به این نتیجه ختم شده است که تنزل لیبرالدموکراسی از بایستههای عقل غایتاندیش، به هستهای امیال نفسانی در تبیین حقوق و ارزشها منجر به پیامدهایی شده است که مهمترین آنها در عرصه رقابت سیاسی، مقیدندانستن رقابتهای سیاسی به اصول و قواعد ارزشی پیشینی و مستقل از اراده فرد است. مقیدنبودن رقابت سیاسی در لیبرالدموکراسی به این اصول، پیامدهای سویی برای آن به دنبال داشته است.
Political rivalry as a peaceful strategy of shift of power in modern politics is an established fact. This concept in liberalism has been formulated on certain principles and grounds. The present article, while studying the principles and grounds of political rivalry in liberal democracy, tries to level criticism at them in order to challenge the political rivalry which emerge from these principles and grounds. Drawing upon an analytic-inferential method, the findings from the library data have come to this conclusion that as liberal democracy has degraded from the requisites of teleological reason into the carnal desires in its task of explaining rights and values, it carries with it certain consequences the most important of which in the realm of political rivalry is that the political rivalries are not regarded as dependent on the ápriori values and they are independent of the wills and desires of the individuals and this independency brings about evil consequences for liberal democracy.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش با چنین هدفی و با روش تحلیلی ـ استنباطی از دادههای کتابخانهای به این نتیجه ختم شده است که تنزل لیبرالدموکراسی از بایستههای عقل غایتاندیش، به هستهای امیال نفسانی در تبیین حقوق و ارزشها منجر به پیامدهایی شده است که مهمترین آنها در عرصه رقابت سیاسی، مقیدندانستن رقابتهای سیاسی به اصول و قواعد ارزشی پیشینی و مستقل از اراده فرد است.
اما به دو دلیل، نقد و بررسی مبانی رقابت سیاسی در لیبرالدموکراسی به پنج مبنای آزادی، برابری، رضایت مردمی، حق انتخاب و تساهل محدود شده است.
یکی از نقدهای طرح-شده در این زمینه این است که هرچه بیشتر بخواهیم مطمئن بشویم که همه افراد از حقوق اساسی خویش در حوزه رقابت سیاسی برخوردارند، نابرابری میان آنها بیشتر خواهد شد.
همچنین رقابت سیاسی برای نظارت بر اقتدار دولت و محدودکردن قدرت فراگیر آن، یکی دیگر از عرصههای اعمال حق حاکمیت مردم و رضایت آنها است.
در رقابتهای سیاسی نیز تا حدی که رشد و کمال معنوی انسانها اجازه میدهد، بازیگران این عرصه میتوانند مبنای رضایت مردمی را به عنوان یک اصل، برای چارچوب رقابتهای خود مد نظر قرار دهند.
(iv) غایت نظام سیاسی لیبرالدموکراسی از جامه عملپوشاندن به حق انتخاب مردم در قالب رقابت سیاسی، تنها جلب رضایت مردمی است.
(iv) در رتبه بعد و در رابطه با قیدهای مطرح برای تساهل و به تبع آن رقابت سیاسی، نقد مطرح از این قرار است که تساهل حداکثری نظام سیاسی لیبرالدموکراسی نسبت به احزاب سیاسی کمترین قید را در راه رقابت سیاسی آنان میپذیرد.