چکیده:
اگرچه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و تضعیف روسیه در عرصه بین المللی، روابط میان روسیه و غرب با تنش چندانی مواجه نبود، اما به مرور و به ویژه پس از به قدرت رسیدن پوتین روابط این دو کنشگر با تنش های مختلفی همراه شد. نقطه عطف تغییر در نگاه روس ها به غرب، سال 2004 بود که مجموعه ای از انقلاب های رنگی در جمهوری های پیشین شوروی به وقوع پیوست. به باور نخبگان حاکم در روسیه این اقدامها، نقطه پایان قرارداد میان سیاستمداران جریان اصلی در غرب با روسیه و لحظه مهمی در چرخش نگاه روسیه از غرب و تشدید احساسات ضدغربی در روسیه است. پس از آن بود که روسیه درصدد تثبیت جایگاه خود در نظام بین الملل و تضعیف ساختارهای غرب به ویژه اتحادیه اروپا برآمد. روسیه در سال های اخیر توانسته، روسیه دوستی و شکگرایی به اروپا را که دو روی یک سکه هستند در اروپا پیش ببرد. این سیاست روسیه برای احزاب و کشورهایی که خود را قربانی اتحادیه اروپا میدانند، جذابیت فراوانی دارد. مسکو امیدوار است که به قدرت رسیدن احزاب راست افراطی، موجب تضعیف ساختارهای لیبرال دمکراسی شود. هدف محوری سیاست خارجی روسیه در سال های گذشته به چالش کشیدن ساختارهای امنیتی موجود در غرب و تضعیف انسجام اتحادیه اروپا است. پرسش اصلی مقاله این است که «اهداف کلان روسیه در تقویت روابط خود با احزاب راست افراطی پوپولیستی اروپایی چگونه قابل تحلیل است؟» در پاسخ این فرضیه به آزمون گذاشته شده است که «هدف محوری سیاست خارجی روسیه در سالهای گذشته به چالش کشیدن ساختارهای امنیتی موجود در غرب است و مسکو امیدوار است فشار احزاب پوپولیست بتواند موجب افول روایت لیبرال غربی و تضعیف ساختارهای لیبرال دمکراسی به ویژه اتحادیه اروپا شود». این مقاله از نوع توصیفی- تحلیلی است.
Although after the disintegration of the Soviet Union in 1991 and its weakening in the international arena, relations between Russia and the West did not face much tension, and even cooperation between the two sides was established, gradually, and especially when Putin took office, Russian-Western relations have been strained. The turning point in changing Russians' view on the West was in 2004, when a series of color revolutions took place in the former Soviet republics. To Moscow, color revolutions were carried out with the help of the West or the US with the aim of creating a color revolution in Russia itself. For the Russian ruling elites, these actions marked the end of the cooperation between the mainstream politicians in the West and Russia, and an important moment in turning Russia's look away from the West and intensifying anti-Western sentiment in Russia. Since then, Russia sought to cement its position in the international system and weaken Western structures, especially the EU. To strengthen its influence in Europe, Moscow uses various tools to weaken the EU. In recent years, Russia has managed to promote Russophilia and Euroscepticism, that are two sides of the same coin. Russia's policy is attractive to parties and countries which see themselves as victims of the European Union. Russia hopes that the rise of right-wing parties in European countries will weaken liberal democracy structures. In recent years, challenging the security structures in the West and undermining the cohesion of the EU, have been the central goal of Russia's foreign policy. The main question is that "what are the main aims of Russia in strengthening its relations with European far right parties?" The hypothesis is that "Russia's main foreign policy is to challenge the Western security structures and Moscow hopes the rise of right-wing parties in European countries will undermine the Western liberal narrative and weaken the liberal democracy structure especially the EUs’". Using explanatory- analytical research method, the author attempts to find an answer to the article's question.
خلاصه ماشینی:
روابط ميان فدراسيون روسيه و احزاب راست افراطي پوپوليستي اروپايي ؛ ريشه ها و پيامدها ١ الهه کولايي ٢ عليرضا ثمودي پيله رود اگرچه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال ١٩٩١ و تضعيف روسـيه در عرصـه بين المللي، روابط ميان روسيه و غرب با تنش چنداني مواجه نبود، اما به مـرور و بـه ويـژه پـس از بـه قدرت رسيدن پوتين روابط اين دو کنشگر با تنش هاي مختلفي همراه شد.
پرسش اصلي مقاله اين است که «اهداف کـلان روسـيه در تقويت روابط خود با احزاب راست افراطي پوپوليستي اروپايي چگونه قابل تحليل است ؟» در پاسخ اين فرضيه به آزمون گذاشته شده است که «هدف محوري سياست خارجي روسيه در سالهاي گذشته به چالش کشيدن ساختارهاي امنيتي موجود در غرب است و مسکو اميدوار است فشار احزاب پوپوليـست بتواند موجب افول روايت ليبرال غربي و تضعيف ساختارهاي ليبرال دمکراسي بـه ويـژه اتحاديـه اروپـا شود».
با توجه نکته هاي گفته شده و با در نظر گرفتن چـالش هـاي ميـان فدراسـيون روسيه و اتحاديه اروپا در سال هاي اخير در حوزه هاي مختلف در اين مقالـه تـلاش مـي شـود، ارتباط ميان فدراسيون روسيه و احزاب راست پوپوليستي اروپايي و همچنين پيامـدهاي ايـن روابط بر اتحاديه اروپا بررسي شود.
در دو دهه اخير سه رويداد موجب شکل گيري اين ذهنيت در ميان مقـام هـاي روس بـه ويژه پوتين شد که غرب به دنبال تضعيف روسيه است ؛ نخست ، مجموعه اي از اقدام ها کـه بـه از بين رفتن نظـام هـاي حـاکم در سـه جمهـوري پيـشين شـوروي منتهـي شـد و بـا عنـوان انقلاب هاي رنگي شناخته مي شـود.