چکیده:
اسب یکی از رازآمیزترین بنمایهها در ادب حماسی است که همواره در کنار قهرمان
نقشآفرینی کرده و گاه حتی با قهرمانان یکی پنداشته شده است و در گذر زمان،
خویشکاریهای متنوعی را به خود گرفته است. در این جستار بر اساس روش تحلیل محتوایی، آثاری چون شاهنامۀ فردوسی، طومارهای نقالی، زرینقبانامه، اسکندرنامه، دارابنامه، فیروزشاهنامه، حمزهنامه و ابومسلمنامه بررسی شد تا روشن شود که اسب چه خویشکاریهای خاصی در این متون دارد. پس از واکاوی متون یادشده روشن شد که اسب علاوه بر پیوند با پهلوان و باد و آب که در پژوهشهای پیشین به آن اشاره شده، ارتباطی معنادار با پری و باروری، دیو و جادو و مرگ دارد؛ به این ترتیب که گاه اسب در هیئتی پریوار، با باروری پیوند مییابد، گاه سویهای منفی به خود میگیرد و با دیو و جادو اینهمانی پیدا میکند و گاه بهشکلی رازآلود، نماد مرگ واقع میشود.
Horse is one of the most important themes in epic literature that has
always been with the hero from the oldest era and even is sometimes
unified with the heroes, and during the time it has taken many
functions. In this essay, analyzing verse and prose epics and folklore
based on the content analysis method, it became clear that sometimes
the horse has a direct bond with water and fertility. In some texts, the
horse is considered the symbol of wind, as it is evidently mentioned in
Eskandarnameh. On the other hand, horse is sometimes a symbol of
death, as the black horse of Aphosh, Shabrang Behzad, and the black
horse of Esfandiar are linked to death. Sometimes the horse is unified
with demon and fairy, as it is mentioned in the Hamzanameh, Firooz
Shahnameh and Darabnameh Tarsosi. The horse of Tahmooreth in
Shahnameh is also considered as the devil. Horse in some texts has
such an important position for the hero that the selection of the horse
is also one of the important stages of hero’s improvement, and
sometimes even a horse and the horseman will unify as the hero
cannot accomplish his mission without the horse, as Rakhsh and
Sheborg Behzad in Shahnameh, and Ashghar, the horse of Boran-
Dakht in Hamzanameh and Darabnameh Tarsosi are cases in point.
خلاصه ماشینی:
بررسي پيوند اسب با پري و باروري، ديو و جادو و مرگ در حماسه هاي منظوم ، منثور و ادب عامه علي توسلي ١ محمود رضايي دشت ارژنه * 2 (دريافت : ٣٠/ ٤/ ١٣٩٨ پذيرش : ١٠/ ١٠/ ١٣٩٨) چکيده اسب يکي از رازآميزتـرين بـن مايـه هـا در ادب حماسـي اسـت کـه همـواره در کنـار قهرمـان نقـش آفرينـي کـرده و گـاه حتـي بـا قهرمانـان يکـي پنداشـته شـده اسـت و در گـذر زمـان ، خويشکاريهاي متنوعي را بـه خـود گرفتـه اسـت .
پس از واکاوي متون يادشده روشن شد که اسب علاوه بـر پيونـد بـا پهلوان و باد و آب که در پژوهش هاي پيشين به آن اشـاره شـده ، ارتبـاطي معنـادار بـا پـري و باروري، ديو و جادو و مرگ دارد؛ به اين ترتيب که گاه اسـب در هيئتـي پـريوار، بـا بـاروري پيوند مييابد، گاه سويه اي منفي به خود ميگيرد و با ديو و جادو اين هماني پيدا ميکنـد و گـاه به شکلي رازآلود، نماد مرگ واقع ميشود.
چنانکه مشهود است ، هيچ يک از آثار يـادشـده بـه بررسـي پيوند اسب با مرگ و ديـو و پـري و بـاروري نپرداختـه و از ديگـر سـو آثـاري چـون طومارهاي نقالي، زرين قبانامـه ، اسـکندرنامه ، داراب نامـه ، فيروزشـاه نامـه ، حمـزه نامـه و 54 ابومسلم نامه تاکنون از منظر تبلور خويشکاريهاي اسـپ ، نقـد و بررسـي نشـده اسـت ؛ امري که در اين جستار نگارندگان درپي تبيين آن هستند.